۱۳۹۴ بهمن ۱۶, جمعه

سریکالی، سرقولی


زبان سریکالی یا سرقولی یکی از زبان‌های ایرانی شرقی از شاخهٔ پامیری است و تاجیک‌های چین بدان زبان سخن‌می‌رانند. در چین بدان تاجیکی (به چینی: 塔吉克语 Tǎjíkèyǔ) می‌گویند ولی این زبان با فارسی تاجیکیتفاوت‌دارد. استفادهٔ نام سریکالی برای آن از اواخر سدهٔ نوزدهم میلادی در مجامع جهانی باب شده‌است.

گویشوران این زبان بیشتر در تاشکورگان می‌زیند و برای ارتباط با دیگر مردمان در سین‌کیانک از زبان‌های چینی و اویغوریبه عنوان زبان میانجی استفاده می‌کنند.
سنجش میان هفت زبان ایرانی
فارسیفارسی تاجیکیشغنانیسریکالیپشتووخیاوستایی
jæk (یک) jak (‍як) jiw iw jaw (یو) ji aēva-
ɡuʃt (گوشت) ɡuʃt (гушт) ɡu:xt ɡɯxt ɣwaxa, ɣwaʂa(غوښه) ɡuʂt ?
pesær (پسر) pisar (писар) puts pɯts zoi (زوی) putr putra
ɒteʃ (اتش) otaʃ (оташ) jo:ts juts or (اور) rɯχniɡ âtar
ɒb (اب) ob (об) xats xats obə (اوبه) jupk aiwyô, ap
dæst (دست) dast (даѕт) ðust ðɯst lɑs (لاس) ðast zasta
pɒ (پا) po (по) po:ð peð pxa, pʂa (پښه) pɯð pad
dændɒn(دندان) dandon(дандон) ðinðʉn ðanðun ɣɑx, ɣɑʂ (غاښ) ðɯnðɯk ?
tʃæʃm(چشم) tʃaʃm (чашм) tsem tsem stərɡa (سترګه) tʂəʐm cashman
æsb (اسب) asp (асп) vo:rdʒ vurdʒ ɑs (آس) jaʃ aspa
æbr (ابر) abr (абр) abri varm urjadz (اوریځ) mur maēγa-
gændom(گندم) gandum(гандум) ʒindam ʒandam ɣanam (غنم) ɣɯdim ?
besjɒr (بسیار) bisjor (бисёр) bisjo:r pɯr ɖer, pura (ډېر، پوره) təqi paoiri, paoirîsh, pouru
bolænd (بلند) baland (баланд) biland bɯland lwaɻ (لوړ) bɯland berezô, berezañt
dur (دور) dur (дур) ðar ðar ləre (لرې) ðir dûra, dûrât
χub (خوب) χub (хуб) χub tʃardʒ xə, ʂə (ښه) baf vohu
kutʃik (کوچک) χurd (хурд) dzul dzɯl ləɡ, ləʐ (لږ) dzəqlai ?
goft (گفت) guft (гуфт) lʉvd levd wajəl (ویل) xənak aoj-, mrû-, sangh-
kærd (کرد) kard (кард) tʃi:d tʃeiɡ kawəl (کول) tsərak kar-
did (دید) did (дид) wi:nt wand winəm (وینم) wiŋɡ dî-

منابع

Wikipedia contributors, "Sarikoli language," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Sarikoli_language&oldid=510542642 (accessed September 11, 2012).
////////////
از نظر فنی، Sarikoli گویشی از شاخه شرقی زبان های ایرانی، گروه زبان های پامیری و زیرگروه زبان های شغنی (Shughni) است. با این حال، گویش سریکلی را نه شغنی زبانان استان بدخشان تاجیکستان می فهمند و نه شغنی زبانان ولایت بدخشان افغانستان. بنابراین، شناختی دقیق از زبان سریکلی یا شناخت تفاوت های سریکلی با گویش های مشابه در تاجیکستان و افغانستان، می تواند دستاوردی بزرگ برای پژوهشگران ایرانی باشد.
شناخت زبان و فرهنگ سریکلی، دریچه ای به سوی تاریخ ایران نیز می گشاید. برخلاف آنچه معمولا پنداشته می شود، پارسیان، مادیان و پارتیان تنها اقوام ایرانی باستان نبوده اند. بلکه اقوامی به مراتب بزرگتر از آنان نیز وجود داشتند که در بالاتر از مرزهای امروز ایران، به گویش «سکایی» سخن می گفتند. مورخان یونانی و رومی از سکاها به عنوان مردمانی بلندقد با موهای زرد و گاه قرمز و چشمان آبی یا خاکستری یادکرده اند. مهاجرت اقوام ایرانی سکایی روی تاریخ و فرهنگ اروپا بسیار اثر گذاشت. از جمله، نام «آلن» که در همه زبان های اروپایی دیده می شود، ناشی از مهاجرت قوم ایرانی «آلان» (Alans) از سلماسیه به شرق اروپا و سپس به غرب این قاره بوده است.
بسیاری از پرسش های تاریخی، مانند اینکه چرا «اهالی اوستیا (مرزهای روسیه و گرجستان) زبان ایرانی شرقی دارند، اما در شمال غربی جغرافیای ایران واقعند» را نیز با مطالعه روی زبان های سکایی و شرقی، بهتر می توان پاسخ داد.
شاید «سرکلی زبانان» یا به اصطلاح «تاجیکانِ چین» هم بازماندگان سکاها باشند که گذر تاریخ و معاشرت با اقوام چینی و مغولی روی ظاهر، فرهنگ و حتی زبان آنان اثر گذاشته است. شاید هم گویش به زبان سریکلی، حاصل تاثیر حکومت ها یا تمدن های ایرانی در آن بخش از آسیای میانه باشد. این «فرض ها» را تنها با مطالعات دقیق میدانی و ترکیب اطلاعات تاریخی با یافته های زبانشناسی می توان اثبات یا رد کرد.
از نظر موقعیت زبانی، گویش سریکلی از جمله زبان های «در معرض خطر» است؛ یعنی اقلیتی کم شمار که به این گویش سخن می گویند، زیر تاثیر زبان های رسمی و غالب، کوچکتر و کوچکتر می شوند و دور نخواهد بود زمانی که فرصت مطالعه میدانی روی گویش سریکلی برای همیشه از میان برود.
امیدوارم چنین فرصتی در سایه مبادلات فرهنگی و آموزشی میان ایران و چین فراهم شود.
*پژوهشگر زبانشناسی، ایرنا
///////////


زبان‌های افغانستان
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد



گروه‌های قومی - زبانی افغانستان
ایرانی: تاجیک (شامل فارسیوان و قزلباشپشتون، بلوچ،ایماق و هزاره
تُرکی: ازبک، ترکمن، قرقیز
بقیه: نورستانی، پشه‌ای (داردیبراهویی (دراویدی)

افغانستان از دیرباز گذرگاه و محل برخورد و آمیزش قوم‌های گوناگون بوده‌است. تجمع تشکل‌های نژادی - قومی در این سرزمین، شکل ویژه‌ای به ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن داده‌است. این اقوام به زبان‌ها و گویش‌های گوناگونی که به ۳ یا ۴ خانواده از زبان‌های عمدۀ هندوایرانی، اورالی - آلتایی، دراویدی و احیاناً سامیتعلق دارند، صحبت می‌کنند.[۱] دو زبان اصلی مردم افغانستان فارسی دری و پشتو، هر دو از شاخهٔ ایرانی‌ِخانوادۀ هندواروپایی است و در قانون اساسی جدید افغانستان نیز، هر دوی این زبانِ رایج، به عنوان زبان‌های رسمی پذیرفته شده‌است.[۲] بیش از نیمی از مردم افغانستان فارسی‌زبان هستند، در حالیکه حدود52 در صد به زبان پشتو تسلط دارند ولی همه به زبان فارسی آشنائی دارند. جمعیت به زبان فارسی، از گروه غربی زبان‌های ایرانی سخن می‌گویند.[۳] همچنان در ولایت‌هایی که بیش از دوسوم مردم آن گویش‌ور زبانی دیگر باشند، آن زبان به عنوان زبان رسمی سوم تلقی می‌شود.

گویشوران زبان فارسی در افغانستان، مردمان تاجیک، هزاره، چهار ایماق و قزلباش هستند که عمدتاً در مناطق غربی، شمالی و مرکزی کشور زیست می‌کنند. زبان فارسی در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان با نام «زبان دری» یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام «فارسی» می‌شناسند.[۴] لهجه‌هایمختلفی از زبان فارسی در افغانستان متداول است، از جمله هزارگی، هراتی، کابلی و.... گویش فارسی متداول در هرات، بادغیس و فراه که تحت نام لهجه هراتی شناخته می‌شوند، به گویش فارسی زبانان شمال شرق ایرانشباهت زیادی دارد و با گویش مرزنشینان ایران تقریباً یکی است. این گویش با گویش‌های رایج در استان‌هایخراسان ایران در یک رده بندی قرار می‌گیرند.[۵] لهجه‌های شرق افغانستان از جمله لهجه بدخشی با لهجه‌هایفارسی تاجیکستان شباهت دارد.

پشتو، زبان رسمی دیگر افغانستان از شاخهٔ ایرانی شمال شرقی است. گویشوران آن قوم پشتون می‌باشند و درافغانستان و پاکستان زندگی می‌کنند. زبان پشتو در نواحی جنوبی و شرقی کشور افغانستان و قسمت شمال غربی پاکستان متداول است. گروهی از پشتو زبانان در بلوچستان و در چیترال و کشمیر و در کنار مرزهای ایران و افغانستان سکونت دارند. هر چند زبانهای فارسی و عربیدر این زبان نفوذ یافته، پشتو بسیاری از خصوصیات اصیل زبانهای ایرانی را حفظ کرده و خود لهجه‌های مختلف دارد مانند وزیری، اَفریدی، پیشاوری، قندهاری، غلزه‌ای، بنوچی و غیره.


زبان‌های ایرانی دیگر افغانستان، زبان‌های پامیری هستند که در فلات پامیر در مسیر درۀ پنج (آب پنج)، به خصوص در ولایت خودمختار کوهستان بدخشان در جمهوریتاجیکستان و نیز در استان بدخشان افغانستان رواج دارند. این زبان‌ها به پنج گروه تقسیم می‌شوند:[۶]
گروه شُغنی ـ روشانی، با حدود ۱۰۰هزار گویشور، شامل:
شُغنی یا شُغنانی در شهر خاروغ و نواحی شُغنان، راشت‌قلعه، بَرواز و روستای بَجو در ناحیۀ روشان(گونۀ بَجوی)، و در طول شاه‌درّه و درۀ غُند (گونت) در تاجیکستان و نیز در ساحل غربی رود پنج در افغانستان؛
روشانی، روشنی یا روشنایی در دو سوی رود پنج در ناحیۀ روشان در مجاورت نواحی شغنی زبان و نیز در درۀ خوف در تاجیکستان (گونۀ خوفی) و نیز در ناحیۀ روشان در بدخشان افغانستان؛
بَرتَنگی در مسیر درۀ بَرتَنگ در ناحیۀ روشان تاجیکستان؛
رُشُروی یا اُرُشُری در مسیر رودهای مُرغاب و گودره در شمال نواحی برتنگی زبان در تاجیکستان؛
سَریکُلی، سَریقُلی یا سَرِقولی در ایالت سین‌کیانگ چین در شرق سلسله جبال سَریگُل با ۳ گونۀ تاشقورغانی، وَچینی و برونگسالی.
گروه یَرغُلامی، در جنوب شرقی تاجیکستان در درۀ رود یَزغُلام که از شاخابه‌های سمت راست رود پنج است، با حدود ۳ هزار گویشور.
گروه اِشکاشمی ـ زیباکی ـ سَنگلیچی، شامل:
اشکاشمی در درۀ اِشکاشم در جنوب تاجیکستان با حدود ۱۲۰۰ گویشور، اما بیشتر در افغانستان در ناحیه‌ای که رود پنج به سوی شمال می‌پیچد و نیز در سرچشمه‌های رودوَردوج؛
زیباکی در سرچشمه‌های رود وردوج در افغانستان؛
سنگلیچی در درۀ سنگلیچ در سرچشمه‌های رود وردوج.
گروه وَخی یا وَخانی در گذرگاه وَخان در میان پامیر و هندوکش در مسیر شمالی رود پنج در تاجیکستان و افغانستان، نیز در ناحیۀ چیترال در ایالت جامو و کشمیرپاکستان و نیز در ایالت سین کیانگ چین، جمعاً دارای حدود ۳۹هزار گویشور.
گروه وَنجی، که اکنون مرده است، اما ساکنان درۀ رود وَنج، مسیر یکی از شاخابه‌های سمت راست رود پنج، تا اوایل سدۀ ۲۰م و پیش از پذیرش زبان تاجیکی بدان تکلم می‌کردند.

اکثر افغانستانی‌ها دوزبانه هستند.

دوزبانگی در بین مردم افغانستان نسبتاً معمول است و پیوستگی زبان به گروه قومی خاص همیشه آشکار نیست. برخی از غیر پشتون‌ها، به عنوان مثال، به پشتو سخن می‌گویند، در حالی که تعداد زیادی از پشتون‌ها، به ویژه در مناطق شهری، یکی از لهجه‌های فارسی را قبول کرده‌اند.

زبان‌های هندواروپایی دیگر افغانستان، که توسط گروه‌های کوچکتر قومی کاربرد می‌شوند، شامل زبان‌های داردی غربی(پشه‌اینورستانی یا کافری، بلوچی، و تعدادی از زبان‌های هندی هستند که گویشوران آنها عمدتاً در دره‌های دورافتاده در شمال شرق این کشور زندگی می‌کنند. گویشوران زبان‌های ترکی، که شاخه‌ای از زبان‌های آلتایی هستند، مردمان ازبک وترکمن هستند که از آخرین مهاجران تازه‌واردی می‌باشند که از استپ‌های آسیای مرکزی به مناطق شمالی افغانستان مهاجرت کرده‌اند. زبان‌های تُرکی شامل زبان‌های اُزبکی، ترکمنی و قرقیزی است که آخری در نقاط دوردست شمال‌شرقی کاربرد می‌شود. در افغانستان همچنین گروه‌های بسیار کوچک گویشور زبان‌های دراویدی وجود دارد که در مناطق دوردست جنوبی کشور ساکن هستند.[۷]



محتویات [نمایش]


نمای کلی[ویرایش]

آمار دقیقی از ترکیب و اندازه قومیتی افغانستان به علت انجام نشدن یک سرشماری نظام‌مند در دسترسی نیست.[۸] ولی تخمین‌ها از ترکیب قومیتی افغانستان به این گونه است:
زبانکتاب حقایق جهان سی‌آی‌ای (۲۰۱۰)/کتابخانه کنگره آمریکا (۲۰۰۸)
فارسی ۲۵-۵۰٪
پشتو ۳۵-۵۰٪
ازبکی و ترکمنی ۱۱٪
۳۰ زبان‌های اقلیت ۴ ٪


بر پایه نظر سنجی که در سال ۲۰۰۶ از میان ۶۲۲۶ نفر از شهروندان افغانستان به صورت تصادفی صورت گرفت، فارسی زبان اول ۴۹٪ از پرس شوندگان بود در حالی ۳۷٪ فارسی را زبان دوم خود می‌دانستند.۴۲٪ توانایی خواندن فارسی را داشتند.پشتون زبان اول ۴۰٪ از پرسش شوندگان بود.همچنین ۲۸٪ میتوانستند پشتون را به عنوان زبان دوم صحبت کنند.۳۳٪ نیز توانایی خواندن پشتون را داشتند.ازبکی زبان اول ۹٪ و زبان دوم ۶٪ بود.ترکمنی نیز زبان اول ۲٪ و زبان دوم ۳٪ بود.۸٪ انگلیسی و ۷٪ اردو را می‌توانستند صحبت کنند.[۹]

در نظر سنجی دیگری به نام افغانستان کجا ایستاده است در میان سال‌های (۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹) ۳۹-۵۱٪ از پرسش شوندگان توانایی خواندن فارسی را داشتند در حالی که ۲۹-۴۳٪ توانایی خواندن پشتون را داشتند.۶۶-۷۱٪ از مردم پرس شونده فارسی دری و ۲۹-۳۲٪ پشتون را ترجیح دادند.نظر سنجی در طول این مدت هر سال یکبار انجام گرفت که در نتیجه طیف وسیعی از پاسخ‌ها را شامل شد.[۱۰]
زبان فارسی دری[ویرایش]
نوشتار اصلی: زبان فارسی در افغانستان

زبان فارسی رایج در این کشور عمدتاً فارسی دری است. این گونه زبانی در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان با نام «زبان دری» یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی می‌شناسند. فارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند. اخیراً دولت افغانستان قانون‌هایی برای پالایش زبان فارسی در افغانستان گذاشته است. همچنین گاه جنجال‌هایی بر سر استفاده از برخی واژه‌ها مانند «دانشگاه» و «پارلمان» پیش آمده است. همچنین دیدگاه‌های متفاوتی دربارهٔ آسیب‌شناسی زبان فارسی در افغانستان وجود دارد.
تقسیمات زبانهای افغانستان به اساس نژاد و ملیت[ویرایش]

زبان آریانی (ارانی) زبان فارسی رایج در این کشور عمدتاً فارسی دری است. این گونه زبانی در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان با نام «زبان دری» یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی می‌شناسند. فارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند. اخیراً دولت افغانستان قانون‌هایی برای پالایش زبان فارسی در افغانستان گذاشته است. همچنین گاه جنجال‌هایی بر سر استفاده از برخی واژه‌ها مانند «دانشگاه» و «پارلمان» پیش آمده است. همچنین دیدگاه‌های متفاوتی دربارهٔ آسیب‌شناسی زبان فارسی در افغانستان وجود دارد.
کلاس بندی زبانهای افغانستان[ویرایش]

زبان آریانی (ارانی)
پشتو: مردم در مناطق جنوبی، جنوب شرقی، در مناطق مرکزی حصه از غرب وطور پراکنده در اکثر نقاط افغانستان با این زبان تکلم می‌نمایند.
دری :این زبان در مناطق غربی. شمالی شرقی مناطق مرکزی طور پرکنده در اکثر نقاط افغانستان مروج و مردم تاجیک هزاره ایماق و هراتی با آن تکلم می‌نمایند.
بلوچی: به شکل قبیلوی در مرو واقع (شمال افغانستان) و در مناطق جنوبی هلمند نیمروز قندهار میان یکتعداد مردم مروج است.
کردی: باشنده گان میان سرحد افغانستان و ایران و مردم غوریان با این زبان صحبت می‌کنند.
برکی اورمری یا ارموری: دربرکی برک لوگر: در یک منطقه از ولایت لوگر با آن تکلم صورت می‌گیرد ولی ساحه آن روز به روز محدود شده و از رواج افتاده است.
پریا: زبان مردم تاجیک اند که در لغمان زندگی دارند دارای ۳۰۰ گوینده می‌باشد
زرگری:بنام زبانهای رومانی یا بالکان یاد می‌گردد در شمال افغانستان نتکلمین دارد.

زبان غلیچه پامیری

این زبان در زبانهای ارانی داخل شده و به کوهستانی نیز شهرت دارد.
منجی و بدغه :در منطقه منجان (میان نورستان و بدخشان) و چترال مروج است.
واخی :با این زبان در مناطق شمال شرقی یعنی واخان تکلم می‌شود.
سریکلی: مردم شمال واخان افغانستان با آن صحبت می‌نمایند.
اشکاشمی: مردمان شرق بدخشان و غرب واخان و مردم کناره‌های دریای آمو با آن تکلم می‌نمایند.
سنگلیچی: مردم مناطق سنگلیچ واستکول که در شمال سنجان واقع اند با این زبان حرف می‌زنند.
زیباکی: در نزدیکی سنگلیچ رواج دارد.
شغنی یزغلامی: مردمان شمال و شمال غرب اشکاشم با آن تکلم می‌نمایند.
روشانی و ارشیری: این زبان در کنار شرقی بدخشان و سواحل دریای آمو مروج بوده مردم با آن گفتگو می‌کنند.

زبانهای نورستانی
وایگلی: مردم دره نورستان. باشنده گان اطراف دریای وایگل و در شرق تا دریای کنر با این زبان صحبت می‌نمایند. ۲۰۰۰ گوینده دارد. دارای لهجه کلاش اله می‌باشد.
اشکونی: ساحه این زبان در نورستان میان مناطق کتنی و وایگلی موقعیت دارد. در سال ۱۹۹۴ دو هزار گوینده داشت.
پرسونی یا واسیویری: در شمال نورستان و کناه‌های دریای پرسن مردم با آن صحبت می‌نمایند. ۲۰۰۰ گوینده دارد.
پارونی: در نورستان مرکزی
تری گامی یا گامبیری ۱۰۰۰ گوینده دارد.
زمیاکی: ۵۰۰ گوینده دارد.
کلشه یی و کهواری: در مناطق شرق نورستان با آن تکلم صورت می‌گیرد.

زبان داردی
پشه‌ای. ساحه این زبان از گلبهار و کوهستان شروع تا تگاب. نجراب. لغمان و دره نور گسترش دارد.
گالمی:در کوهای سواد کنار دریای پنجکوره و کنرهار زندگی دارند.
پراچی: ۶۰۰۰ گوننده در کشور دارد. محلان در شتل غچولان و دره بچغان به این زبان صحبت می‌نمایند.
شمشتی شومهشتی یا شومهشت، (Shumashti): گوینده گان این زبان ۱۰۰۰ (۱۹۹۴) نفر بوده مردمان کنار دریای کنر بین دره پیچ و جلال به این زبان صحبت می‌کنند..
زبان داملی(Dameli): مردمان دره دامیل کنار دریای ارندوی دو طرف سرحد خط دیورند جنوب ولسوالی چترال به این زبان تکلم می‌نمایند. گوینده گان این زبان حدود ۵۰۰۰ نفر می‌باشد.
گوارباتی: زبان مردم ارندوی نورستان است که حدود ۸یا ۹ قریه بوده دارای ۱۴۰۰۰نفوس میباشذ. در دره‌های چترال ارندو وکناردریای کنر جنوب ارندو زندگانی دارند.
نان گالمی
گرنگالی
زبان کوهستانی

زبان هندی
تیراهی: ساحه این لسان در قسمت‌های غربی دره خیبر ودکه محدود می‌شود که با مناطق پشتو زبان وصل می‌شود.
لهندا: لهجه ملتانی است که یک تعداد مردمان هنود در کندهار با آن تکلم می‌نمایند.
سندی: باشنده گان هندو در ولایت کندهار با آن تلکم می‌نمایند.
پنجابی: این زبان میان هندوها در کابل. غزنی. لوگر. جلال‌آباد. ترینکوت و مناطق دیگر رواج دارد.
جاگاتی:زبان یکی از طایفه جت است در شمال افغانستان
اردو هندوان بانیا، برهمن، انصاری و چنگر شهر کابل با این زبان آشنائی کامل دارند.
سرایکی: زبان هندوان آروره افغانستان می‌باشد.
گوجاری راجستانی: زبان مردمان گوجار افغانستان می‌باشد.
داماری: زبان یکی از طایفه جت دامار می‌باشد.

زبانهای ترکی
ازبکی: به طور عموم در بعضی ولایات شمالی کشور با این زبان تلکم می‌شود.
قزاقی :در مناطق مختلف شمالی افغانستان و در قلعه نو بادغیس رواچ دارد.
قرغزی: در بعضی حصص ولایات شمالی و شمال شرقی با این زبان تکلم می‌شود.
سرتی و یاترنچی: در بعضی نقاط افغانستان و به خصوص مردم میان چین و افغانستان با آن مکالمه می‌نمایند.
ترکمنی: در شمال غرب افغانستان تا سرحد هرات این زبان مروج است.
آذری: زبان سابق ترکی آذربایجانی است که در افشار نانکچی کابل رواج دارد.
قره کلپاک: مردمان قره کلپاک شمال افغانستان با این زبان صحبت می‌نمایند.

زبانهای هندوکشی یا هندوکوئی
زبان هندکی زبان آریانا قدیم اند. مردمان چون مصلی وانگ والا شادی باز جلالی پیکراغ گوتانا و شیخ محمدی به این زبان صحبت می‌نمایند.

زبانهای سامی
عربی: در ولایت بلخ در کنار بوینه قره مردم دو قریه با آن صحبت می‌کنند.

دراویدی
براهوئی: مردم کویته بلوچستان و مستونگ و قسمت‌های جنوبی ولایت هلمند با آن تکلم می‌نمایند.

مغلی
مغولی: در چند محله محدود ولایت هرات مردم با آن تکلم می‌نمایند.

زبانهای دیگر تحقیق ناشده
زبانهای دیگر افغانستان، سریاکی؛ دیف، کالمی، ساوی، قپچاقی، قارلوق یا قرلوق، اویغوری، و وردوجی اند.
جستارهای وابسته[ویرایش]
ادبیات افغانستان
ادبیات پشتو
زبان فارسی در افغانستان
زبان پشتو
زبان‌های پامیری
زبان نورستانی
زبان پشه‌ای
زبان‌های ایرانی
زبان‌های هندوایرانی
منابع[ویرایش]

پرش به بالا↑ افغانستان، نوشتۀ لوئی دوپری (Louis Dupree)، انتشارات دانشگاه آکسفورد (Oxford University Press)، ایالات متحده امریکا، ۲۰۰۲
پرش به بالا↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، سرواژۀ "افغانستان"
پرش به بالا↑ کتاب حقایق جهان (The World Factbook)، آژانس اطلاعات مرکزی (CIA)، افغانستان
پرش به بالا↑ دانشنامه ایرانیکا، سرواژۀ "v. Languages"، "AFGHANISTAN"
پرش به بالا↑ تارنمای بی‌بی‌سی فارسی: کو آن زبان فاخر؟
پرش به بالا↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، سرواژۀ "پامیری"
پرش به بالا↑ دانشنامه بریتانیکا، نسخۀ ۲۰۱۰، سرواژۀ "Afghanistan"
پرش به بالا↑ O'toole, Pam (October 6, 2004). "Afghan poll's ethnic battleground".بی‌بی‌سی نیوز. Retrieved 2010-09-16.
پرش به بالا↑ "Afghanistan in 2006 - A survey of the Afghan people" (PDF). Kabul, Afghanistan: The Asia Foundation. 2006. Retrieved 2010-10-29.
پرش به بالا↑ "ABC NEWS/BBC/ARD poll – Afghanistan: Where Things Stand" (PDF).ای‌بی‌سی نیوز. February 9, 2009. p. 39. Retrieved 2010-10-29.
بخشی از مجموعه نوشتارهایافغانستان
فرهنگ افغانستان


/////////////

امروزه طنین دلنشین زبان‏ها و گویش‏های ایرانی را در جای‏جای ایران‏زمین می‏توان شنید. قرن‏هاست که مادران پاک‏نهاد این مرز و بوم واژه‏ها، حکایت‏ها، ضرب المثل‏ها و ترانه‏های اصیل ایرانی را در قالب گویش‏هایی چون آرانی، آشتیانی، آمُره‏ای، ابوزیدآبادی، ابیانه‏ای، اردستانی، افتری، انارکی، الویری، باد رودی، بختیاری، بَشاگِردی، بلوچی، بهدینی، بیابانکی، بیدگلی، پاپونی، تاتی، تاری، تالشی، تفرشی، جوشقانی، خوانساری، خوری، دشتستانی، دوانی، زِفره‏ای، سِدِهی، سُرخه‏ای، سمنانی، سنگسری، سویی، سیوَندی، فَروی، فَریزندی، قُهرودی، کردی، کِشِه‏ای، کَفرانی، کَهَکی، گَزی، گورانی، گیلکی، لارستانی، لاسگِردی، لری، لکی، مازندرانی، محلاتی، مِهرجانی، میمه‏ای، نائینی، نطنزی، وانِشانی، وَرزنه‏ای، وَفسی، ویدَری و یَرَندی، یا در قالب لهجه‏های شیرینی چون اصفهانی، بیرجندی، تهرانی، قائنی، کرمانی، مشهدی، نیشابوری، همدانی و یزدی در گوش فرزندان دلبند خود زمزمه می‏کنند. هنوز نوای دلربای زبان‏ها و گویش‏های ایرانی را در خارج از مرزهای ایران، از ترکستان چین در شرق (سَریکُلی) تا اقصا نقاط آسیای صغیر در غرب (کردی)، و از ماورای قفقاز در شمال (آسی) تا حاشیه جنوبی خلیج فارس (کُمزاری) می‏توان شنید. زبان‏های اُرموری، پَراچی، پَشتو، مونجانی، یِدغه، یَغنابی و گویش‏های ایرانی پامیر، چون اِشکاشمی، بَرتَنگی، رُشُروی، روشانی، زیباکی، سَریکُلی، سَنگلیچی، شُغنی، وَخی و یَزغُلامی، قرن‏ها پاسداران فرهنگ کهن ایرانی در آسیای مرکزی، فلات پامیر و بخش‏هایی ازشبه‏قاره هند بوده‏اند. اما دریغ و صد افسوس که هر از گاه تندباد حوادث شماری از این زبان‏ها و گویش‏ها را برمی‏چیند و به دیار خاموشی و فراموشی می‏برد، چنان که پیش از این، در دیارمان، گرگانی و، در فلات پامیر، وَنجی را به خوابی ابدی فرو برده است. اکنون وظیفه ماست که این گرانبهاترین میراث نیاکانمان را پاس بداریم، یا دست کم با ثبت و بررسی آنها نامشان را جاودانه سازیم. امید است که مجله گویش‏شناسی بتواند به مدد زبان‏شناسان و گویش‏پژوهان گام‏های بلندی در این راه بردارد. پاسداری از گویش‏های ایرانی پاسداری از فرهنگ درخشان ایرانی و پاسداری از چشمه‏های زلالی است که می‏توانند درخت تنومند و پربار زبان فارسی را سیراب سازند.
////////////



زبانها و گویش های امروز ایران

میانگین امتیار کاربران: / 4
بسیار بدبسیار خوب




زبانها و لهجه های ايراني که امروز متداول است و از قفقاز تا فلات پامير و ازعمان تا آسياي مرکزي بدانها سخن ميگويند تنوع بسيار دارد. از اين ميان زبان فارسي به مناسبت ادبيات پردامنه و اعتبار تاريخي و نفوذ آن در ساير زبانها و لهجه های ايراني‚ و نيز در زبان غير ايراني ترکي اهميت خاص دارد . زبانها و لهجه های ايراني کنوني را ميتوان به چند گروه تقسيم کرد. نخست اين زبانها به دو دسته شرقي و غربي تقسيم ميشوند. اين تقسيم چنانکه درمورد زبانهاي ميانه ايران ذکر شد بر حسب مشترکات صوتي و لغوي ودستوري است.

زبانهاي ايراني شرقي که امروزه رايج است بدين قرار است:


آسي : که در قسمتي از نواحي کوهستاني قفقاز مرکزي رايج است و در آن دو لهجه مهم‚ يکي ايرون و ديگري ديگورون ميتوان تشخيص داد. آسها يا آنها که به نام آنها در تاريخ مکرر برميخوريم اصلا از مشرق درياي خزر به اين نواحي کوچ کرده اند و ازاينرو زبان آنها با زبان سغدي و خوارزمي ایرانی ارتباط نزديک دارد.
آسي در ميان زبانهاي ايراني کنوني مقامي خاص دارد. اين زبان يکي از زبانهاي بسيار معدودي است که زبان فارسي در آن تقريبا نفوذ نيافته لهجه کومزاري از لهجه های ايراني عمان نيز از دايره نفوذ زبان فارسي بيرون است و بسياري از خواص زبانهاي کهن ايران را تاکنون محفوظ داشته مانندصرف اسامي در حا لات هفت گانه و به کار بردن پيشوندهاي متعدد براي افعال و غيره و از بدوي ترين زبانهاي ايراني امروز به شمار ميرود.
ادبيات آسي شامل داستانها و افسانه هاي جالبي است که از قرن گذشته شروع به ضبط آنها گرديده است. از معروفترين اين داستانها سلسله داستانهاي قهرمانان نرت است.امروز براي آسي خط روسي به کار ميرود و دامنه اقتباس آسي از روسي روزبروز توسعه مييابد.

يغنوبي : اين زبان بازمانده يکي از لهجه های سغدي است که در دره يغنوب‚ ميان جبال زرفشان و حصار‚ بدان سخن ميگويند و تنها اثر زندهاي است که از زبان سغدي به جاي مانده و در آن مانند زبان سغدي هنوز ميتوان ماضي را از ماده مضارع بنا کرد و علامت جمع نيز در آن t-است. از اين جهت با زبان آسي که علامت جمع در آن tA است شبيه است.يغنوبي نيز مانند ساير لهجه های ايراني بسياري از لغات فارسي و عربي را اقتباس کرده است.

پشتو : اين زبان‚ زبان محلي افغانستان و قسمتي از ساکنان سرحدات شمال غربي هندوستان است. هر چند زبان فارسي و عربي در اين زبان نفوذ يافته‚ ولي اين زبان که امروز در افغانستان بيش از گذشته مورد توجه است ‚ بسياري از خصوصيات اصيل زبانهاي ايراني را حفظ کرده و خود لهجات مختلف دارد : وزيري‚ آفريدي‚ پيشاوري‚ قندهاري‚ قلزهاي‚ بنوچي و غيره.ونتسي را بايد حقا لهجه جدائي به شمار آورد که با پشتو رابطه نزديک دارد . در پشتو هنوز تشخيص جنس مذکر و مونث و صرف اسامي رايج است.
زبان پشتو صاحب آثار و ادبيات است‚ از جمله آثار شاعر معروف اين زبان خوشحال خان را ميتوان ذکر کرد. همچنين مقدار زيادي اشعار محلي و داستان و افسانه به اين زبان موجود است. در ايام اخير که اين زبان مورد نظر دولت افغانستان قرار گرفت آثار متعددي به اين زبان انتشار يافت. افغانستان از دیدگاه تاریخی و مرزهای سیاسی یکی از شهرهای ایران بوده است و زبانشان نیز بخشی از زبان ایرانی است .

لهجه های فلات پامير : در فلات پامير ميان افغانستان و هندوستان وچين و ترکستان ( که بخشی از 17 شهر قفقاز ایران بوده اند ) هنوز عدهاي از زبانها و لهجه های ايراني رايج است. عده کساني که به هر يک از اين زبانها سخن ميگويند معدود است و بعضي از اين لهجه ها در حال از ميان رفتن است و برخي نيز امروز از ميان رفته. اين زبانها به واسطه دور بودن از مراکز سياسي و تغييرات اجتماعي توانسته اندبسياري از خصوصيات لغات قديم ايراني را محفوظ بدارند. مطالعه اين زبانهااز لحاظ تحقيق زبانهاي قديم ايراني اهميت خاص دارد. بسياري لغات اصيل از زبان هند و اروپائي در اين زبانها به خصوص در وخي محفوظ مانده که درساير زبانهاي ايراني يا هند به جا نمانده است.مهمترين زبانها و لهجه های فلات پامير عبارتند از: وخاني يا وخي ‚ شغناني ياشغني ‚ ارشري ‚ يزغلامي ‚ روشاني ‚ برتنگي ‚ سنگليچي يا زبکي ‚ اشکاشمي ‚ مونجاني يا مونجي ‚ يدغهاي يا ايدغهاي ‚ اورموري يا برکي ‚ پراچي.
در اين زبانها با وجود شباهت و نزديکي آنها به يکديگر ميتوان دسته هاي مختلف تشخيص داد. شغناني و ارشري و يزغ لامي و روشاني و برتنگي گروه پيوستهاي تشکيل ميدهند. سنگليچي و اشکاشمي نيز بهم پيوسته اند. يدغه رابايد منشعب از مونجاني شمرد که خود لهجات مختلف دارد. وخاني در اين ميان از ديگر زبانها مستقل است و ظاهرا بازمانده يکي از زبانهاي مستقل قديم ايراني است.
اين زبانها مانند سغدي و سکائي و آسي همه متعلق به دسته شمالي زبان هاي ايراني شرقي اند. اورموري و پراچي که در قسمت غربي تر و جنوبي ترافغانستان رايج اند به دسته جنوبي زبانهاي شرقي تعلق دارند و با يکديگر پيوسته و نزديک اند. در اورموري ميتوان دو لهجه متفاوت که يکي در لوگر و ديگري در کني گروم متداول است تشخيص داد.


زبانهاي دسته غربي کثرت و تنوع بيشتري دارند. اهم آنها بدين قراراست:

بلوچي : اين زبان در قسمتي از بلوچستان و همچنين در بعضي نواحي ترکمنستان شوروي رايج است. در بلوچستان علاوه بر بلوچي زبان ديگري نيزبه نام براهوي متداول است که از جمله زبانهاي دراويدي يعني زبان بوميان هندوستان قبل از نفوذ اقوام آريائي است.
بلوچي اصولا از گروه شمالي زبانهاي غربي ايران است و بلوچها ظاهرا ازشمال به جنوب کوچ کرده اند‚ ولي بلوچي به علت مجاورت با زبانهاي شرقي ايراني بعضي از عوامل آنها را اقتباس کرده است . همچنين بلوچي گذشته از فارسي بعضي از لغات براهوي و سندي را اقتباس کرده.
زبان بلوچي لهجات مختلف دارد که مهمترين آنها بلوچي غربي و بلوچي شرقي است که هر يک نيز تقسيمات فرعي دارند‚ اما رويهمرفته به علت ارتباط قبائل بلوچ با يکديگر تفاوت ميان اين لهجات زياد نيست.بلوچي از بعضي زبانهاي ديگر غربي‚ مانند فارسي‚ محافظه کارتر است وبسياري از لغات ايراني کهن با اندک تغييري در آن به جا مانده است .

کردي : کردي نام عمومي يک دسته زبانها و لهجه هائي است که در نواحي کردنشين ترکيه و ايران و عراق و سوریه رايج است که همگی ریشه ای ایرانی دارند . بعضي از اين زبانها را بايد مستقل شمرد‚ چه تفاوت آنها با کردي کرمانجي بيش از آن است که بتوان آنها را باکردي پيوسته دانست: دو زبان مستقل از اين نوع يکي زازا يا دملي است که به نواحي کردنشين غربي متعلق است‚ و ديگري گوراني که در نواحي کردنشين جنوبي رايج است و خود لهجه های مختلف دارد. گوراني لهجه اي است که ادبيات مذهب اهل حق بدان نوشته شده و مانند زازا به شاخه شمالي دسته غربي تعلق دارد.
زبان کردي اخص را کرمانجي مينامند که خود لهجه های متعدد دارد مانندمکري‚ سليمانيهاي‚ سنندجي‚ کرمانشاهي‚ بايزيدي‚ عبدوئي‚ زندي.
زبان کردي با دسته شمالي لهجه های ايراني غربي مشابهات زیادی دارد و اززبانهاي مهم دسته غربي به شمار ميرود و صاحب اشعار و تصانيف و قصص و سنن ادبي است. زبان کردي مانند زبان فارسي و برخلاف زبان بلوچي و پشتو در طول زمان تغييرات مهم صوتي پذيرفته است. ریشه این زبان از پهلوی ایران باستان است و بسیاری واژه های آن دست نخورده مانده است .


لهجه های ساحل درياي مازندران : اين زبانها که شامل گيلکي و مازندراني طبري و طالشي و فروع اينهاست در سواحل جنوبي و جنوب غربي درياي مازندران رايج است. گرگاني که لهجه خاص فرقه حروفيه بوده امروز از ميان رفته است. مازندراني و گيلکي ادبيات محلي قابل ملاحظه اي دارند‚ از اين ميان مازندراني صاحب آثار معتبر بوده که بيشتر از ميان رفته است. - لهجه های مرکزي - لهجه های مرکزي ايران که از بعضي جهات حد فاصل ميان لهجه های شمالي و لهجه های جنوبي دسته غربي محسوب ميشوند ‚ متعددند و از حوالي قم تا حوالي يزد و کرمان و نزديکي شيراز متداول اند. ازاين جمله است نطنزي و فريزندي در فريزند – پنج فرسنگي نطنز و يارندي در يارند از توابع نطنز و ميمهاي در ميمه از توابع کاشان و جوشقاني وونيشوني در ونيشون يا وانيشان ميان گلپايگان و خونسار و قهرودي درجنوب کاشان و سوئي ميان اصفهان و کاشان و کشهاي در شمال اصفهان و زفرهاي در شرق اصفهان و سدهي و گزي و قمشهاي و خرزوقي همه ازتوابع اصفهان و اردستاني و وفسي و لهجه های وابسته به آن آشتياني ‚ کهکي ‚ آمرهاي - ميان ساوه و همدان و اراک و خونساري و محلاتي وسيوندي در راه اصفهان به شيراز - شمال شيراز و نائيني و انارکي نزديکنائين و لهجه زرتشتيان يزد و کرمان يا لهجه بهدينان که اندکي با يکديگر متفاوت اند .
در نواحي شمالي لهجه های مرکزي که ذکر آنها گذشت‚ به دسته ديگري از زبانها و لهجه های ايراني برميخوريم که عموما به دسته غربي زبانهاي ايراني متعلق اند. عمده اين لهجه ها عبارتند از تاکستاني و خويشان آن اشتهاردي ‚ رامندي ‚ چالي يا شالي و غير اينها - ميان قزوين و زنجان و طهران ‚ سمناني‚ سنگسري و شهمرزادي و سگردي و سرخهاي و خوري در خور نزديک بيابانک و خلخالي و هرزني در هرزن و گلينقيه ميان جلفا و صوفيان


آذربايجان و لهجه کرينگان در جنوب رود ارس و چهارده فرسخي شمال تبريز : ميان غالب اين لهجه ها ميتوان مناسباتي يافت که حاکي ازپيوستگي آنها است. تاکستاني از جهتي با سمناني و از جهتي با طالشي شبيه است. لهجه های هرزن و کرينگان بهواسطه خصوصياتي که دارند از لهجه های ممتاز ايران بهشمار ميروند صرف اسامي در چندين حالت ‚ ساختن مضارع ازماده ماضي ‚ باقي ماندن ماده ماضي و مضارع و وجه التزامي و امر قديم درآن‚ تبديل -t- به r در آن و غير اينها . با اين همه هرزني از جهتي نيز باطالشي و خلخالي و از جهتي با لهجه زازا در کردستان ترکيه مشابهت دارد.
اگر چنانکه بعضي گمان کردهاند ‚ زازا اصلا از لهجه های مردم کوهنشين ديلم بوده و بعدا به مغرب رفته است ميتوان هرزني و کرينگاني و خلخالي و طالشي و زازا و تاکستاني و سمناني را يک رشته زبانها و لهجه های پيوسته شمرد که از طرفي با لهجه های ديگر سواحل درياي خزر و از طرف ديگر با لهجه های مرکزي ايران ارتباط مييافته است .اگر چنانکه معمول است لهجه های غربي ايراني را به دو دسته شمالي و جنوبي تقسيم کنيم ‚ لهجه هائي که ذکر آنها گذشت همه به دسته شمالي متعلق اند هرچند بعضي از آنها مانند سيوندي و بلوچي فعلا در جنوب ايران متداول اند .زبان کنونی آذربایجان پس از یورش عثمانی ها به مرور زمان از آذری به ترکی آذربایجانی تغییر کرد . با اینکه این زبان نزدیکی هایی با زبان کشور ترکیه دارد ولی بسیاری واژه های آن هنوز ایرانی است . زبان آذری یکی از اصیل ترین زبانهای ایرانی بوده است که متاسفانه امروز تنها در ده ها و روستاهای دوردست آذربایجان رایج است . زبان کنونی زبانی غیر ایرانی است .


زبانها و لهجه های جنوبي : اهم اين زبانها فارسي است. اين زبان که زبان رسمي و ادبي ايران است دنباله فارسي ميانه پهلوي و فارسي باستان است که قدمتی بیش از 2400 سال دارد و از زبان اقوام پارس سرچشمه ميگيرد.آغاز زبان فارسي کنوني را بايد از نخستين آثاري که پس از اسلام به اين زبان به وجود آمده محسوب داشت. تحول مهم اجتماعي و سياسي و مذهبي که بانفوذ اسلام در ايران حاصل گرديد در زبان رسمي ايران موثر شد. زباني که پس از اسلام به خط عربي به جاي خط پهلوي ضبط گرديد و قديمترين نمونه هاي آن را در اشعار حنظله بادغيسي و محمدبن وصيف سيستاني وشهيد و رودکي مييابيم تا امروز تغيير اساسي نيافته است.
زبان فارسي در قواعد دستوري دنباله فارسي ميانه است و با آن تفاوت چنداني ندارد از جمله تفاوتهاي معدودي که دارد اين است که در فارسي کنوني ماضي افعال متعدي نيز مانند افعال لازم صرف ميشود : نوشتم ‚ نوشتي ‚ نوشت... مانند: آمدم ‚ آمدي ‚ آمد... در فارسي ميانه اولي ‚ به وسيله ضمائر ملکي و دومي با مضارع فعل ah بودن‚ صرف ميشود.

از حيث لغات‚ زبان فارسي مواد بسيار از ساير زبانهاي ايراني و غيرايراني مانند پارتي شهر‚ فرشته‚ فرزانه‚ شاهپور و غيره و سغدي يا زبانهاي نزديک به آن بساک‚ زندباف‚ فغفور‚ چرخشت‚ مل‚ ملخ و غيره و يوناني ديهيم‚ درهم‚ دينار‚ فنجان‚ لنگر‚ پسته‚ الماس‚ مرواريد‚ سيم‚ نرگس‚ کلم ‚ کليد‚ قپان‚ کالبد‚ لگن‚ ياقوت‚ زمرد و غيره و آرامي يا سرياني کشيش‚مسيحا‚ تابوت‚ چليپا‚ کنشت‚ شنبه‚ شيپور‚ بوريا‚ گنبد‚ شيدا‚ تود وغيره و هندي شکر‚ شمن‚ فلفل‚ شغال‚ کوتوال‚ چندن = صندل‚ نارگيل‚کرباس‚ شيدا‚ قرنفل‚ لاک و غيره و ترکي اردو‚ اطراق‚ يغما‚ ايلچي‚ قراول‚خاقان‚ خاتون و غيره و مغولي نوکر‚ سوغات‚ چريک‚ بهادر‚ کرياس‚کنگاش‚ قورچي‚ کتل‚ ياسا‚ تمغا‚ يرليغ و غيره و چيني کاغذ‚ چاي‚ تيم‚تيمچه قرض گرفته است و اخيرا عده اي از کلمات مردم مغرب زمين نيز واردفارسي گرديده است مانند اسکناس‚ پوتين‚ ارسي‚ ماشين و غيره .از طرفي بسياري کلمات و افعال اصيل ايراني در زبان فارسي به جا نمانده وفقط از بعضي‚ مشتقاتي در فارسي باقي است. اما از اين همه مهمتر لغات عربي است که قسمت عمده لغات فرهنگي و اداري و سياسي و علمي فارسي متداول را تشکيل ميدهد‚ هر چند بسياري از اين لغات در صورت و معني و تلفظ با اصل عربي تفاوت يافته و صورت ايراني به خودگرفته اند.

زبان فارسي از ميان زبانهاي جديد ايراني تنها زباني است که ادبيات وسيع و طراز اول به وجود آورده و نيز در همه لهجه های ايراني به استثناي آسي و کومزاري تاثير قوي کرده و در بسياري از نواحي به خصوص نواحي شرقي ايران جايگير لهجه ها و زبانهاي ديگر ايراني شده است.زبان تاجيکي که در ترکستان شوروي رايج است و همچنين فارسي افغانستان هر چند مختصر تفاوتهائي با فارسي رسمي ايران دارند اصولا هماناند وتفاوتهاي آنها اساسي نيست. همچنين زبان تاتي حوالي بادکوبه را نيز بايداصولا از لهجه های فارسي شمرد که با سپاهياني که در عهد ساسانيان براي نگاهداري دربند قفقاز فرستاده شده اند به آن سامان راه يافته است.
لهجه يهوديان سمرقند و بخارا نيز اصولا فارسي است که با عده زيادي ازلغات عبري آميخته است‚ ولي بعضي تفاوتها و به خصوص حفظ بعضي صورقديم به آن صورت لهجه فرعي ميدهد.
ساير لهجه های جنوبي عبارتند از لري و بختياري و لکي و فروع آنها که همه را ميتوان تحت عنوان کلي لري ذکر کرد‚ و دزفولي‚ و لهجه های فارس ازجمله لاری و بندري در ميناب و لهجه های سمغون و بورينگان و پاپون وامامزاده اسمعيل و ماسرم‚ و لهجه های بشکردي که در آنها دو لهجه عمدهشاه بابکي و انگهراني ميتوان تشخيص داد و لهجه کومزاري درشبه جزيره عمان که با فارسي و لري رابطه نزديک دارد.

لهجه های کنوني ايراني در مرحله واحدي از تحول نيستند. بعضي مانندفارسي و لري و کردي و تاکستاني در تحول پيشتر رفته و نسبت به صورت قديمتر خود بسيار ساده شده اند. مثلا در فارسي از تصريف اسامي و ازتشخيص جنس و تثنيه اثري نمانده و از دستگاه مفصل افعال قديم نيزصورتهاي معدودي باقي مانده و عده پيشوندها و پسوندهاي رايج قديم نيزتقليل کلي يافته و براي اداي معاني وسائل تازه از قبيل به کار بردن حروف اضافه و ساختن افعال مرکب معمول گرديده .
بعضي ديگر از لهجه ها مانند آسي و پشتو و بلوچي برعکس محافظه کار ترند ونزديکي آنها به صورت قديمتر زبانهاي ايراني بيشتر است.
تصريف اسامي در غالب لهجه های دسته غربي از ميان رفته‚ اما در بعضي ديگر اثري از آن بجاست. مثلا در کردي هنوز حالت فاعلي و غيرفاعلي دوصورت جداگانه دارد .

بسياري از لهجه های ايراني در برابر نفوذ روزافزون زبان فارسي در حال از ميان رفتن اند و حق اين است که هر چه زودتر در جمع و تدوين آنها کوشش شود.به امید روزی که در تمام شهرهای ایران و کشورهای منطقه که بخشی از ایران بوده اند و امروزه مرزهای استعماری آنها را از ما جدا کرده است شاهد مکانهایی برای تندریس و گسترش این زبانهای ایرانی باشیم تا این هویت و یکپارچگی ملی را هر چه بیشتر حفظ کنیم و این فرهنگی نیاکان را برای ابد نگه داریم .


نویسنده : دکتر احسان یارشاطر , گردآوری از ارشام پارسی - پایگاه آریارمن

///////////

زبان ها و گویش های ایرانی

چاپ
پست الکترونیکزبان پژوهي نمایش از شنبه, 07 اسفند 1389 08:56 بازدید: 5336

برگرفته از تارنمای آریابوم



پرویز ناتل خانلری
در اسناد تاریخی

در آثار مورخان و جغرافیا نویسان اسلامی ، گذشته از فارسی دری که زبان رسمی و اداری کشور ایران بوده است و پهلوی جنوبی (پارسیک) که تا سه - چهار قرن بعد از اسلام زبان دینی ایرانیانی شمرده می شد که به آئین زرتشتی (زردشتی) باقی مانده بودند ؛ از چندین گویش دیگر که در نقاط مختلف این سرزمین پهناور متداول بوده ، ذکری آمده و گاهی نمونه های کوتاه ، یا به نسبت بلندتر، از بعضی آن ها ثبت شده است.

در این کتب که از اواخر قرن سوم تا قرن دهم هجری تألیف یافته به بیش از چهل گویش ایرانی اشاره شده است که فهرست آن ها را در زیر می آوریم:

1. ارانی : گویش ناحیه اران و بردع در قفقاز بوده است. اصطخری و مقدسی از آن یاد کرده اند.
مقدسی درباره آن می نویسد: « در اران سخن می گویند و فارسی ایشان قابل فهم است و در حروف به خراسانی نزدیک است.»

2. مراغی : حمدالله مستوفی می نویسد: « تومان مراغه چهار شهر است : مراغه و بسوی (؟) و خوارقان و لیلان ... مردمش سفید چهره و ترک وش می باشند ... و زبانشان پهلوی مغیر است. »

در نسخه دیگر « پهلوی معرب » ثبت شده و محتمل است که در این عبارت کلمه ی معرب تصحیف مغرب باشد ، یعنی گویش پهلوی مغربی . زیرا که در غالب آثار نویسندگان بعد از اسلام همه ی گویش های محلی را که با زبان فارسی دری متفاوت بوده به لفظ عام پهلوی یا فهلوی می خواندند.

3. همدانی و زنجانی : مقدسی درباره ی گویش این ناحیه تنها دو کلمه زیر را ثبت کرده است: « واتم » و « واتوا ».
شمس قیس رازی یک دو بیتی را در بحث از وزن فهلویات آورده و آن را از زبان « مردم زنگان و همدان » می شمارد.
حمدالله مستوفی درباره مردم زنجان می نویسد : زبانشان پهلوی راست است.

4. کردی : یاقوت حموی قصیده ای ملمع از یک شاعر کُرد به نام « نوشروان بغدادی » معروف به « شیطان العراق » در کتاب خود آورده است.

5. خوزی : گویش مردم خوزستان که در روایات حمزه اصفهانی و ابن الندیم نیز از جمله زبان های متداول در ایران ساسانی شمرده شده است. اصطخری درباره ی گویش این ناحیه می نویسد : « عامه ی ایشان به فارسی و عربی سخن می گویند ، جز آنکه زبان دیگری دارند که نه عبرانی و نه سریانی و نه فارسی است. » و ظاهرا مرادش گویش ایرانی آن سرزمین است.
مقدسی نیز درباره ی گویش مردم خوزستان نکاتی را ذکر می کند که گویا مربوط به فارسی متداول در خوزستان است ، نه گویش خاص محلی.

6. دیلمی : اصطخری درباره ی این ناحیه می نویسد: « زبانشان یکتاست و غیر از فارسی و عربی است »
مقدسی نیز می گوید : « زبان ناحیه ی دیلم متفاوت و دشوار است.»

7. گیلی یا گیلکی : ظاهرا گویشی جداگانه از دیلمی بوده است. اصطخری می نویسد : « در قسمتی از گیلان (جیل) تا آنجا که من دریافته ام طایفه ای از ایشان هستند که زبانشان با زبان جیل و دیلم متفاوت است. »
و مقدسی می گوید : « گیلکان حرف خاء ( یا حاء ) به کار می برند.»

8. طبری یا (مازندرانی) : این گویش دارای ادبیات قابل توجهی بوده است. می دانیم که کتاب « مرزبان نامه » به گویش طبری تألیف شده بود و از آن زبان به فارسی دری ترجمه شده است.
ابن اسفندیار دیوان شعری را به زبان طبری با عنوان « نیکی نامه » ذکر می کند و آن را به « اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین » مؤلف « مرزبان نامه » نسبت می دهد. در « قابوس نامه » نیز دو بیت به گویش طبری از مؤلف ثبت است. ابن اسفندیار از بعضی شاعران این سرزمین که به گویش طبری شعر می گفته اند یاد کرده و نمونه ای از اشعار ایشان را آورده است. در « تاریخ رویان » اولیاء الله آملی نیز ابیاتی از شاعران مازندرانی به گویش طبری ضبط شده است.

اخیرا چند نسخه ی خطی از ترجمه ی ادبیات عرب به گویش طبری و نسخه هایی از ترجمه و تفسیر قرآن به این گویش یافت شده که از روی آن ها می توان دریافت که گویش طبری در قرن های نخستین بعد از اسلام دارای ادبیات وسیعی بوده است. مجموعه ای از دو بیتی های طبری که به « امیری » معروف و به شاعری موسوم به « امیر پازواری » منسوب است ، در مازندران وجود داشته که « برنهارد درن » خاور شناس روسی نسخه آن ها را به دست آورده و زیر عنوان « کنزالاسرار » در سن پطرز بورگ (یا - سن پطرز بورغ) با ترجمه ی فارسی چاپ کرده است.
مقدسی می نویسد که زبان طبرستان به زبان ولایت قومس و جرجان نزدیک است ، جز آنکه در آن شتابزدگی هست.

9. گشتاسف : درباره ی مردم این ناحیه (در قفقاز کنار دریای خزر میان رودهای ارس و کر) حمدالله مستوفی می نویسد : « زبانشان پهلوی به جیلانی باز بسته است.»

10. قومس و جرجان (گرگان) : مقدسی در ذکر زبان مردم این دو ناحیه می نویسد : « زبانشان به هم نزدیک است. می گویند « هاده » و « هاکن » و شیرینی ای در آن هست.»

11. رازی : مقدسی درباره ی اهل اقلیم الجبال می نویسد : زبان های گوناگون دارند. اما در ری حرف « راء » را به کار می برند. می گویند: « راده »و « راکن». از زبان رازی در جاهای دیگر نیز اطلاعاتی داده اند. شاعری به نام « بندار رازی » اشعاری به زبان مردم این شهر دارد که از آن جمله چند بیتی در « المعجم » ثبت است.

12. رامهرمزی : درباره ی زبان مردم این ناحیه ، مقدسی تنها اشاره می کند که : « زبانی دارند که فهمیده نمی شود.»

13. فارسی : اصطخری درباره ی یکی از سه زبان متداول در استان فارس می نویسد : « فارسی زبانی است که به آن گفتگو می کنند ، و همه ی مردمان فارس به یک زبان سخن می گویند ، که همه آن را می فهمند ، مگر چند لفظ که متفاوت است و برای دیگران دریافتی نیست.»

14. فهلوی یا پهلوی : بنابر نوشته اصطخری « زبان نوشتن عجم - ظاهرا یعنی ایرانیان غیر مسلمان - و وقایع و نامه نویسی زرتشتیان (زردشتیان) با یکدیگر پهلوی بوده که برای دریافتن عامه به تفسیر احتیاج داشته است.» و گمان می رود مراد او همان زبان است که در حدود اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری چند کتاب دینی زرتشتی مانند « دینکرد » و « بندهش » را به آن تألیف کرده اند.

15. کرمانی : مقدسی می نویسد که : « زبان مردم این سرزمین قابل فهم است و به خراسانی نزدیک است.»
اصطخری آورده است که: « زبان مردم کرمان همان زبان فارسی است.»

16. مکری : بر حسب نوشته ی اصطخری زبان مردم مکران ، فارسی و مکری بوده است.
مقدسی نوشته است که : « زبان مردم مکران وحشی است.»

17. بلوچی : اصطخری نوشته است که : « بلوچان و اهل بارز جز فارسی زبان دیگری نیز دارند.»

18. کوچی یا قفصی : طائفه قفص یا کوچ که ذکر ایشان در بیشتر موارد و منابع با بلوچان یک جا می آید ، بر حسب نوشته ی اصطخری بجز فارسی زبان دیگری نیز داشته اند که « قفصی » خوانده شده است.
مقدسی درباره طوایف « کوچ و بلوچ » می نویسد: « زبانشان نامفهوم است و به سِندی شبیه است.»

19. نیشابوری : بر حسب نوشته ی مقدسی ، زبان مردم نیشابور فصیح و قابل فهم بوده است ، جز آنکه آغاز کلمات را کسره می دادند و « یائی » بر آن می افزودند. مانند: « بیگو » ، « بیشو » ، و « سین » ای بی فایده (به بعضی صیغه های فعل) علاوه می کردند. مانند: « بخردستی » ، « بگفتستس » ، « بخفتستی » و آنچه به این می ماند. و در آن سستی و لجاجی بوده است. و می نویسد که: « این زبان برای خواهش مناسب است.»

20. هروی : مسعودی می نویسد که : « بهرام همه ی زبان ها را می دانست و در خشم به عربی ، در جنگ به ترکی ، و در مجلس عام به زبان دری و با زنان به زبان هروی سخن می گفت.
مقدسی می نویسد : « زبان مردم هرات وحشی است و در همه ی اقالیم وحشی تر از زبان هرات نیست.» و این زبان را زشت شمرده و برای طویله مناسب دانسته است.

21. بخارایی : زبان بخارایی بنابر نوشته ی اصطخری ، همان زبان سغدی بوده است با اندک اختلافی ، و می نویسد که زبان « دری » نیز داشته اند. مقدسی می نویسد که : « در زبان ایشان تکرار فراوان است.» مثلا می گویند « یکی مردی دیدم » یا « یکی ادرمی دادم » ؛ و در میان گفتار کلمه « دانستی » را بیهوده مکرر می کنند.» سپس می گوید که زبان ایشان « دری » است و هر چه از آن جنس باشد دری نامیده می شود زیرا که آن زبانی است که بدان نامه ی سلطنتی را می نویسند و عریضه و شکایت به این زبان نوشته می شود ؛ و اشتقاق این لفظ از « در » است یعنی زبانی که در « دربار » به آن گفتگو می کنند.

22. مروی : مقدسی می نویسد که در زبان ایشان سنگینی و درازی و کششی در آخرهای کلمات هست و مثال می آورد که : « مردم نیشابور می گویند « برای این » و مرویان می گویند « بترای این » و یک حرف می افزایند ، و اگر دقت کنی از این گونه بسیار می یابی.» و جای دیگر می نویسد : « این زبان برای وزارت مناسب است.»
یاقوت در کلمه ی « ماشان » که نام نهری است می نویسد : « مردمان مرو آن را با جیم بجای شین ادا می کنند.»

23. خوارزمی : اصطخری می نویسد : « زبان مردم خوارزم یکتاست و در خراسان هیچ شهری نیست که مردمانش به زبان ایشان سخن بگویند.» یاقوت در ذکر قصبه « نوزکاث » می نویسد : « شهرکی است نزدیک جرجانیه ی خوارزم و « نوز» به زبان خوارزمی به معنی جدید است ، و آن جا شهری است که نامش « کاث » است ، و این را یک « کاث جدید » خوانده اند.
ابوعلی سینا در رساله ی « مخارج الحروف » تلفظ حرفی را که « سین زائی » خوانده از مختصات حروف ملفوظ زبان خوارزمی ذکر می کند.

24. سمرقندی : مقدسی می نویسد : « مردم سمرقند را که میان کاف و قاف است به کار می برند و می گویند « بکردک(ق)م » ، « بگفتک(ق)م » و مانند این ، و در زبانشان سردی ای هست.»

25. صُغدی (سُغدی) : مقدسی می نویسد : « مردم ولایت صغد زبانی جداگانه دارند که با زبان های روستاهای بخارا نزدیک است ، اما بکلی جداست ، اگر چه زبان یکدیگر را می فهمند.»

26. بامیانی و طخارستانی : به نوشته ی مقدسی با زبان بلخی نزدیک بوده ، اما پیچیدگی و دشواری داشته است.

27. بلخی : زبان مردم بلخ در نظر مقدسی زیباترین ِزبان ها بوده اما بعضی کلمات زشت در آن وجود داشته است و می نویسد که : « این زبان برای پیام آوری مناسب است.»

28. جوزجانی : به نوشته ی مقدسی زبان این ناحیه ، میانه ی زبان مروزی و بلخی بوده است.

29. بستی : همینقدر نوشته اند که زبانی زیبا بوده است.

30. طوسی و نسایی : نزدیک به زبان نیشابوری بوده است.

31. سجستانی : مقدسی نوشته است که : « در زبان ایشان ستیزه جویی و دشمنی وجود دارد. صوت ها را از سینه بیرون می آورند و آواز را بلند می کنند.» و می گوید : « این زبان برای جنگ خوب است.»

32. غوری : شاید زبان این ناحیه همان بوده باشد که اکنون « پشتو » خوانده می شود. در هر حال با فارسی دری متفاوت بوده است. بیهقی می نویسد : « امیر ... دانشمندی را به رسولی آنجا فرستاد ، با دو مرد غوری از آن بوالحسن خلف و شیروان تا ترجمانی کنند.»

33. چاچی (شاشی) : مقدسی نوشته است که : « زبان این ناحیه زیباترین زبان هیطل است.» و از این نکته درست معلوم نیست که رابطه ی آن با زبان های ایرانی چه بوده است؟

34. قزوینی : درباره ی زبان مردم این شهر تنها این نکته را ذکر کرده اند که قاف به کار می برند و بیشتر ایشان برای معنی جید ( = خوب) می گویند « بخ ».

35. گویش های روستائی خراسان : مقدسی می نویسد : « کوچک ترین شهری از خراسان نیست مگر آنکه روستاهای آن زبان دیگری داشته باشند.»

36. شیرازی : در گلستان سعدی بیتی هست که در بعضی نسخه ها در عنوان آن نوشته اند « ترکیه » و گاهی « شیرازیه » و در هر حال به گویش محلی شیراز است.
در کلیات سعدی نیز یک مثنوی ملمع با عنوان « مثلثات » به عربی و فارسی و شیرازی باقی است.
در دیوان حافظ هم غزل ملمعی متضمن بعضی مصراع ها به گویش شیرازی ثبت است. چندی پس از زمان حافظ ، شاعری از مردم شیراز به نام « شاه داعی » منظومه هایی به این زبان سروده است.

37. نیریزی : در یک جنگ خطی مکتوب در قرن هشتم اشعاری با عنوان « نیریزیات » ثبت شده است و در همین جنگ فصلی دیگر با عنوان « فهلویات » آمده که شاید به گویش شیرازی باشد.

38. اصفهانی : اوحدی اصفهانی چند غزل به گویش محلی اصفهان سروده است که در دیوانش ثبت است. عبارتی به گویش اصفهانی نیز در لطایف عبید زاکانی آمده است.

39. آذری : یکی از گویش های ایرانی که تا اواخر قرن دهم هجری در آذربایجان متداول بوده است. ابن حوقل زبان مردم آن سرزمین را فارسی می خواند که مراد از آن ، یکی از گویش های ایرانی است و به تعدد این گویش ها نیز اشاره می کند.
مسعودی (قرن چهارم) پس از آنکه همه زبان های ایرانیان را فارسی خوانده به اختلاف گویش ها اشاره کرده و نام گویش « آذری » را در ردیف پهلوی و دری آورده است.
یاقوت حموی نیز زبان مردم آذربایجان را یکجا « آذریه » و جای دیگر « آذربیه » نوشته است و می گوید که جز خودشان کسی آنرا نمی فهمد.
همام تبریزی غزلی به گویش محلی تبریز داد که متن آن را عبید زاکانی در مثنوی « عشاقنامه » ی خود درج کرده است.
در دیوان شاه قاسم انوار تبریزی نیز چند غزل به این گویش وجود دارد و در رساله ی روحی انارجانی فصل هایی به زبان عامیانه ی تبریز در قرن دهم ثبت است.

40. اردبیلی : ابن بزاز در « صفوةالصفا » جمله هایی را از زبان شیخ صفی الدین با قید زبان اردبیلی نقل کرده و سپس دو بیتی های متعددی را از شیخ آورده که به احتمال کلی به همان گویش اردبیل است. شاید با آذری متداول در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان تفاوتهایی جزئی داشته است.

اما چنانکه از مطلب مذکور در فوق دریافته می شود ، آگاهی ما از گویش های متعددی که در قرون پیشین در سرزمین پهناور ایران رایج بوده است ، اجمالی است و غالبا تنها به نام آن ها منحصر است. فقط گاهی جمله های کوتاه یا مصراعی و بیتی از آن ها قید کرده اند و در موارد معدود نمونه گویش های مزبور به یک تا چند صفحه می رسد.
در زمان معاصر

آنچه ذکر شد اشاراتی بود که در آثار مؤلفان بعد از اسلام درباره ی نام یا بعضی خصوصیات گویش های ایرانی آمده است.
اما در روزگار ما گذشته از « فارسی دری » که « فارسی نو » نیز خوانده می شود ، و زبان رسمی اداری و دولتی و فرهنگی کشور ایران از قرن چهارم هجری تا همین زمان است ؛ در این سرزمین پهناور هنوز گویش های متعدد ایرانی رایج است که بعضی از آن ها آثار مکتوب و ادبی نیز دارند ، و بسیاری دیگر تنها زبان محاوره اقوام بزرگ یا کوچکی است که در گوشه و کنار فلات ایران زندگی می کنند.

مهم ترین زبان ها و گویش های ایرانی امروز از این قرار است :

1. تاجیکی : این زبان همان فارسی دری است با اندک تفاوتی در واژگان و چگونگی ادای بعضی از واک ها.
تاجیکی زبان ملی جمهوری تاجیکستان است و گذشته از این در بسیاری از نواحی جمهوری ازبکستان (دره فرغانه و دره زرافشان و ناحیه ی کشکه دریا و مناطق مسیر رودهای سرخان دریا و چرچیک و غیره) و نزد انبوهی از مردم شهرهای بزرگ بخارا و سمرقند ، و گروهی از ساکنان جمهوری های قرقیزستان (نواحی جلال آباد و اش) و قزاقستان متداول است.
تاجیکان اصیل ، بازمانده ی ایرانیانی هستند که از قدیم ترین روزگار در آن سرزمین می زیسته اند و به تدریج در طی قرن های دراز ، اقوام دیگر مشرق آسیا در سرزمین ایشان نفوذ کردند و جای گرفتند و اکنون قسمت هایی از این ناحیه به صورت جزیره هایی باقی مانده که مردم آن ، زبان و آداب ایرانی خود را حفظ کرده اند.
بعضی اقلیت ها مانند یهودیان و کولیان و عرب های آسیای میانه نیز به تاجیکی سخن می گویند. شماره ی تاجیک زبانان را به دو میلیون و نیم تخمین کرده اند.
قطع رابطه ی اداری و حکومتی میان کشور ایران و سرزمین های مزبور در چند قرن اخیر ، موجب شده است که زبان ادبی تاجیکی با فارسی دری اختلافاتی پیدا کند. عمده ی این اختلاف ها در لغات و کلماتی است که دسته ای از گویش جاری مردم آن نواحی در زبان ادبی تاجیکی راه یافته است. دسته ی دیگر از زبان های تاتاری و ازبکی در آن زبان وارد شده ، و شماره ی بسیاری از لغات علمی و فنی هم از روسی در این زبان نفوذ کرده است.با این حال آثار گویندگان و نویسندگان فارسی زبان قرن های پیشین (که بعضی از ایشان خود از مردم همان نواحی بوده اند) هنوز بخوبی برای مردم تاجیکستان دریافتنی است و جزء میراث فرهنگی ایشان شمرده می شود. بعضی خصوصیات صرف و نحوی نیز زبان تاجیکی را از فارسی دری متمایز می کند.
این زبان را در اوایل تشکیل جمهوری تاجیکستان به الفبای لاتینی با تغییر چند حرف نوشتند و در آموزش و کتاب و روزنامه بکار بردند. اما پس از چندی الفبای روسی را برای نوشتن آن اختیار کردند و اکنون نیز همین خط در آن سرزمین متداول است.
از نویسندگان بزرگ تاجیکستان در دوران اخیر « صدرالدین عینی » است که پدر ادبیات جدید تاجیکستان شمرده می شود و رمان و داستان و شعر و مقالات تحقیقی فراوان دارد.

2. بختیاری و لری : در کوهستان بختیاری و قسمتی از مغرب استان فارس ایل های بختیاری و ممسنی و بویراحمدی به گویش هایی سخن می گویند که با کردی خویشاوندی دارد ، اما با هیچ یک از شعبه های آن درست یکسان نیست ، و میان خود آن ها نیز ویژگی ها و دگرگونی هایی وجود دارد که هنوز با دقت حدود و فواصل آن ها مشخص نشده است. اما معمول چنین است که همه گویش های بختیاری و لری را جزو یک گروه بشمارند.

3. کردی : نام کردی عاده به زبان مردمی اطلاق می شود که در سرزمین کوهستانی واقع در مغرب فلات ایران زندگی می کنند. قسمتی از این ناحیه اکنون جزء کشور ایران است و قسمتی در کشور ترکیه و قسمتی دیگر از جمله کشور عراق شمرده می شود. در خارج از این منطقه نیز اقلیت های کرد وجود دارند که از آن جمله گروهی در شمال خراسان و گروه هایی در جمهوری های ارمنستان ، گرجستان و آذربایجان و عده ی کمی نیز در ترکمنستان به این گویش ها سخن می گویند. در سوریه نیز یک اقلیت کرد زبان از چند قرن پیش به وجود آمده است.
زبان یا گویش کردی همه ی این نواحی یکسان نیست. حتی تردید است در این کلمه « کرد » به قوم واحدی که دارای مختصات نژادی یا ایلی با گویش معینی باشند اطلاق شده باشد. در بسیاری از منابع تاریخی که به زبان عربی در قرن های نخستین اسلام تألیف یافته ، این کلمه را معادل کلمه « شبان » و « چوپان » بکار برده اند.
ابن حوقل کوچ (قفص) کرمان را « صنف من الاکراد » می داند و حال آنکه مقدسی (احسن التقاسیم) زبان ایشان را شبیه زبان مردم سند شمرده است.
یاقوت حموی مردمان ساسون را « الاکراد السناسنه » می خواند (معجم البلدان).
حمزه اصفهانی می نویسد : « کانت الفرس تسمی الدیلم الاکراد طبرستان کما کانت تسمی العرب اکراد سورستان » (تاریخ سنی ملوک الارض)
در کارنامه ی اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی شبانان آمده است ، نه نام و نژاد یا قبیله. در گویش طبری امروز نیز کلمه ی کرد به معنی چوپان و شبان است. (واژه نامه طبری، صادق کیا، ص 166).
اما زبانی که کردی خوانده می شود شامل گویش های متعددی است که هنوز با همه مطالعاتی که انجام گرفته درباره ی ساختمان و روابط آن ها با یکدیگر تحقیق دقیق و قطعی به عمل نیامده است. بر حسب عادت این گویش ها را به دو گروه اصلی تقسیم می کنند : یکی کورمانجی که خود به دو شعبه تقسیم می شود : شعبه شرقی یا مکری در سلیمانیه و سنه ؛ و شعبه غربی در دیار بکر و رضائیه و ایروان و ارزروم و شمال سوریه و شمال خراسان. گروه اصلی دیگر یا گروه جنوبی در منطقه کرمانشاه و بختیاری.
از قرن های پنجم و ششم هجری آثار ادبیات شفاهی و کتبی کردی در مآخذ تاریخی دیده می شود. از آن جمله قصیده ای ملمع از انوشیروان بغدادی معروف به شیطان العراق که در معجم البلدان آمده است.
کردی دارای ادبیات شفاهی وسیعی است که قسمتی از آن توسط محققان اروپایی و ایرانی در زمان های اخیر گرد آمده و ثبت شده است.
در حال حاضر کردان عراق الفبای فارسی - عربی را با اندک تغییری در شیوه ی خط برای نوشتن زبان خود بکار می برند.
کردان سوریه از الفبای لاتینی برای نوشتن گویش خود استفاده می کنند و کردان ساکن جمهوری های آسیای میانه الفبای روسی (سیریلیک) را بکار می برند. شماره ی متکلمان به گویش های مختلف کردی را به شش تا هشت میلیون نفر تخمین کرده اند.

4. دری افغانستان : دری نام یکی از دو زبان رسمی کشور افغانستان است. این کشور که قسمت عمده ی آن گهواره ی ادبیات گران بهای فارسی بعد از اسلام بوده است ، بی شک یکی از شریکان بزرگ و وارثان بحق این فرهنگ وسیع و عمیق است و زبانی که بطور مطلق دری خوانده می شود در حقیقت جز ادامه ی همان فارسی دری نیست که « رابعه بنت کعب » و « دقیقی » و « عنصری بلخی » و « سنائی » و « سید حسن غزنوی » و « عبدالحی گردیزی » و « خواجه عبدالله انصاری هروی » و « ناصرخسرو قبادیانی » و ده ها امثال ایشان با همکاری بزرگان دیگر این سرزمین پهناور بنیاد گذاشته و به کمال رسانیده اند.
زبان دری افغانستان با فارسی تفاوت هایی جزئی دارد. بعضی از خصوصیات صرف و نحوی محلی در آن وارد شده و از این جهت از فارسی ادبی متداول در ایران متمایز شده است. این تفاوت ها اندکی مربوط به چگونگی تلفظ و ادای واک هاست که با تلفظ نواحی شرقی و شمال شرقی ایران در اکثر موارد همانند است. تفاوت های دیگر از نظر لغات و اصطلاحات محلی است که در زبان ادبی افغانستان وارد شده است. دیگر آنکه بعضی از کلمات و اصطلاحات علمی و فنی دنیای امروز در فارسی ایران از زبان فرانسوی اخذ و اقتباس شده ، و همان ها را در زبان دری افغانستان به سبب ارتباطی که در طی یکی دو قرن اخیر با هندوستان داشته است ، از زبان انگلیسی گرفته اند. به این طریق در واژگان فارسی و دری اندک اختلافی وجود دارد. این اختلاف ها با ارتباط فرهنگی میان دو ملت دوست و برادر و همنژاد و همزبان و همدین بتدریج کمتر می شود.
شمار مردمی که در کشور افغانستان به زبان فارسی دری متلکم هستند به موجب آمارهای اخیر ، در حدود 5 میلیون نفر است. اما همه ی سکنه ی آن سرزمین این زبان را می دانند و بکار می برند. در سال های اخیر در افغانستان برای اصطلاحات جدید اداری و علمی و فنی الفاظی وضع کرده اند که غالبا ریشه و ساخت آن ها از زبان پشتو اخذ شده است. مانند کلمات { پوهنجی ، پوهنتون ، پوهاند ، پوهنوال } در مقابل اصطلاحات ایرانی { دانشکده ، دانشگاه ، استاد ، دانشیار } و غیره.

5. بلوچی : بلوچی از گویش های ایرانی شمال غربی شمرده می شود ، اما در زمان های تاریخی نشانه ی متکلمان به این گویش را در مشرق ایران می بینیم. در شاهنامه ذکر مسکن این قوم در حدود شمال خراسان امروزی آمده است. در کتاب های جغرافیائی از این قوم (همراه با طایفه ی کوچ - یا قفص) در حدود کرمان یاد می شود. پس از آن بر اثر عوامل تاریخی این قوم به کناره های دریای عمان رسیده و در همانجا اقامت کردند. اکنون قسمتی از بلوچان در دورترین قسمت جنوب شرقی ایران و قسمتی دیگر در غرب کشور پاکستان امروزی جای دارند. مجموع این ناحیه بلوچستان خوانده می شود که بر حسب مرزهای سیاسی به بلوچستان ایران ، و بلوچستان پاکستان تقسیم می شود. گروهی از بلوچان نیز در قسمت جنوبی افغانستان و جنوب غربی پنجاب و طوایفی از آن ها نیز در کرمان و لارستان و سیستان و خراسان سکونت دارند. بعضی مهاجران بلوچ در جستجوی کار و کسب معاش به گرگان و حتی جمهوری ترکمنستان رفته و در آن نواحی ساکن شده اند.
بلوچی را به دو گروه اصلی تقسیم می توان کرد : شرقی ، یا شمال شرقی ، و غربی ، یا جنوب غربی ، مجموع مردم بلوچی زبان را به یک و نیم میلیون تا دو و نیم میلیون نفر تخمین کرده اند. اما این رقم ها اعتبار قطعی ندارند.

6. تاتی : در سرزمین آذربایجان نیز یکی دیگر از زبان ها یا گویش های ایرانی رایج است که تاتی خوانده می شود. متکلمان به این زبان در جمهوری آذربایجان (شمال شرقی شبه جزیره آبشوران) و بعضی از نقاط داغستان سکونت دارند. در بعضی از روستاهای آذربایجان ایران نیز زبان تاتی هنوز رایج است. روی هم رفته زبان تاتی را در حدود یکصد و ده هزار نفر در جمهوری های شوری سابق به عنوان زبان مادری بکار می برند.

7. تالشی : در جلگه ی لنکران و سرزمین آذربایجان شوروی ، یک زبان ایرانی دیگر متداول است که طالشی خوانده می شود و در قسمت جنوب غربی دریای مازندران و در مرز ایران و شوروی نیز گروهی به این زبان تکلم می کنند. عده ی گویندگان این زبان را تا 150 هزار نفر تخمین کرده اند که از آن جمله نزدیک 100 هزار نفر در جمهوری های شوروی به سر می برند.
زبان تالشی از جمله زبان های ایرانی شمال غربی است که در زمان های قبل (تا حدود قرن دهم هجری) در سرزمین آذربایجان رایج بوده و از آن پس جای خود را به یکی از گویش های ترکی داده است. آثاری از این زبان بصورت دو بیتی هایی منسوب به ناحیه ی اردبیل و متعلق به قرن هشتم هجری در دست است.

8. گیلکی : از گویش های ایرانی است که در قسمت گیلان و دیلمستان متداول بوده و هنوز مردم استان گیلان آن را در گفتار به عنوان زبان مادری خود بکار می برند. گیلکی خود به چند شعبه منقسم است که با یکدیگر اندک اختلافی دارند. شماره ی مردم گیلکی زبان از یک میلیون نفر تجاوز می کند ؛ اما اکثریت قاطع آن ها زبان رسمی ایران یعنی فارسی را نیز می دانند. از زبان گیلکی دو بیتی هایی معروف به « شرفشاهی » در دست است که به شاعری موسوم یا ملقب به « شرفشاه » منسوب می شود. در قرن اخیر بعضی از شاعران محلی مانند « کسمائی » به این گویش اشعار سیاسی و وطنی سروده اند.

9. طبری یا مازندرانی : یکی دیگر از گویش های ایرانی کرانه ی دریای مازندران است که در استان مازندران کنونی و طبرستان قدیم متداول است. این گویش در شهرها و نواحی کوهستانی چه در تلفظ و چه در واژگان اختلافی دارد. در قسمت شهر نشین تأثیر شدید زبان فارسی دری دیده می شود که بتدریج جای گویش محلی را می گیرد.
زبان طبری در زمان های گذشته دارای آثار ادبی قابل توجی بوده است. کتاب « مرزبان نامه » نخست به این زبان تألیف شده و سپس آن را در قرن هفتم هجری به فارسی دری برگردانده اند. در « قابوسنامه » و « تاریخ طبرستان » ابن اسفندیار و مآخذ دیگر نیز شعرهایی به این زبان هست. در زمان معاصر مردم مازندران شعرهایی به زبان محلی خود در یاد دارند و می خوانند که عنوان عام « امیری » به آن ها داده می شود و همه را ، اگر چه از روی خصوصیات زبان شناسی به یک زمان و یک شخص نمی توان نسبت داد ؛ به شاعری موسوم به « امیر پازواری » منسوب می کنند.
شماره ی متکلمان به گویش طبری را به یقین نمی توان تعیین کرد. اما در هر حال از یک میلیون متجاوز است. همه ی ایشان زبان رسمی کشور ایران یعنی فارسی را نیز می دانند و بکار می برند.
طبری را با گیلکی از یک گروه می شمارند و عنوان عام « گویش های کناره ی کاسپین یا دریای مازندران » به آن ها می دهند.

10. پشتو : زبان پشتو که افغانی هم خوانده می شود در نواحی جنوبی و مرکزی کشور افغانستان و قسمت شمال غربی پاکستان متداول است. گروهی از پشتو زبانان در بلوچستان و معدودی در چترال و کشمیر و کناره ی مرزهای ایران و افغانستان سکونت دارند. قدیمی ترین آثار زبان پشتو از قرن های نهم و دهم هجری است. در طی قرون متمادی پشتو تنها در گفتار بکار می رفته و آثار ادبی به این زبان بسیار اندک بوده است. تنها از سی - چهل سال پیش بود که دولت افغانستان پشتو را زبان رسمی کشور قرار داد و از آن پس روزنامه ، کتاب و آثار ادبی به این زبان پدید آمد و تدریس آن در آموزشگاه ها معمول شد.
زبان پشتو چه از نظر واک شناسی و چه از نظر ساختمان دستوری با زبان های دیگر ایرانی تفاوت هایی دارد که اینجا مجال بحث درباره ی آن نیست.
این زبان را معمولا به دو گروه غربی (یا جنوب غربی) و شرقی (شمال شرقی) تقسیم می کنند. گویش مهم گروه غربی ، گویش قندهاری است و در گروه شرقی گویش پیشاوری اهمیت دارد. اختلاف میان این دو گروه هم در چگونگی ادای واک ها و هم در بعضی نکات دستوری است. از آن جمله همین نام یا عنوان زبان است که در قندهاری « پختو » و در پیشاوری « پشتو » تلفظ می شود.
در قانون اساسی جدید افغانستان هر دو زبان رایج آن کشور ، یعنی دری و پشتو به عنوان زبان های رسمی ملی پذیرفته شده است.

11. آسی : در قسمت هایی از سرزمین قفقاز بقایای یکی از زبان های ایرانی هنوز متداول است. این زبان « آسی » خوانده می شود. گویندگان این زبان قسمتی در جمهوری آستی شمال و قسمتی در جمهوری گرجستان که ناحیه ی خودمختار « آستی جنوبی» خوانده می شود، سکونت دارند. زبان آسی به دو گویش اصلی تقسیم می شود که یکی را « ایرونی » و آن یک را « دیگوری » می خوانند.
گویشی که بیشتر جنبه ی ادبی دارد « ایرونی » است. زبان آسی را دنباله ی زبان سکائی باستان می شمارند ، و در هر حال یکی از شعبه های زبان های ایرانی است. شماره ی متکلمان به این زبان اندکی بیش از چهل هزار نفر است.
گویش های مرکزی ایران

در روستاها و شهرک های مرکز ایران و آبادی های پراکنده در حاشیه ی کویر گویش های متعددی هنوز باقی است که غالبا شماره ی متکلمان آن ها اندک است و هر یک خصوصیاتی دارند ، از آن جمله :

12. گویش های میان کاشان و اصفهان : در این نواحی گویش های روستاهای وینشون ، قرود ، کشه ، زفره ، سده ، گز ، کفرون و گویش های محلات ، خوانسار ، سو ، لیمه ، جوشقان در خور ذکر است که درباره ی آن ها تحقیقات و مطالعاتی کم یا بیش انجام گرفته است.

13. گویش یزدی : که با گویش زرتشتیان یزد و کرمان یکی است با اندک اختلافاتی در تلفظ.

14. نائینی و انارکی : میان اصفهان و یزد.

15. نطنزی ، یارندی و فریزندی : شمال غربی نائین.

16. خوری و مهرجانی : در قراء خور و مهرجان (در ناحیه بیابانک)

17. گویش های حوزه ی شهر سمنان : شامل سمنانی ، لاسگردی ، سرخه ای ، سنگسری و شهمیرزادی.

18. گویش های حوزه اراک : شامل گویش های وفس ، آشتیان و تفرش.

19. تاکستانی : در جنوب غربی قزوین و اشتهاردی در نزدیکی آن.
گویش های سرزمین فارس

20. در بعضی از روستاهای استان فارس گویش های خاصی هست که با وجود زبان جاری سراسر آن استان که فارسی است هنوز بر جا مانده اند ؛ اگر چه هرگز کتابت نداشته و مقام زبان دری نیافته اند. این ها عبارتند از : گویش های متداول در روستاهای شمغون ، پاپون ، ماسرم ، بورینگون و بعضی دهکده های دیگر. این گویش ها همه از گروه جنوب غربی شمرده می شوند. اما بعضی دیگر مانند « سیوندی » در قریه ی سیوند (50 کیلومتری شمال شیراز) از جمله گویش های شمال غربی است که شاید بر اثر مهاجرت در آن ناحیه رواج یافته و باقی مانده باشد.
در ناحیه باشکرد (واقع در جنوب شرقی خلیج فارس) نیز گویش های باشکردی وجود دارد که خود به دو گروه جنوبی و شمالی تقسیم می شود و دارای مختصاتی است که آن ها را از گویش های دیگر ایرانی مشخص و متمایز می کند.
زبان های پامیری

در دورترین نقاط شمال شرقی جغرافیائی ایران ، یعنی در ناحیه کوهستانی مجاور پامیر ، که اکنون جزء دو کشور تاجیکستان و افغانستان و قسمتی در آن سوی مرز این کشورها با چین است گویش های متعدد ایرانی هنوز بر جا مانده است.
از آن جمله است:

21. شغنانی : در دو کرانه ی رود پنج آب و بخش علیا و سفلای خوردگ.

22. روشانی : در هر دو کرانه ی رود پنج آب پائین تر از منطقه شغنان.

23. برتنگی : دره ی برتنگ.

24. ارشری : در قسمت بالای مسیر رود برتنگ.

25. سریکلی : در استان سین تسزیان (مغرب چین).

26. یزغلامی : در امتداد مسیر رود یزغلام که شاخه ی راست پنج آب است.

27. اشکاشمی : در پیچ رود پنج آب و سرچشمه ی رود وردوج در خاک افغانستان.

28. وخانی : در امتداد سرچشمه ی رود پنج آب و اندکی در چترال و جمو و کشمیر و استان سین تسزیان. اختلاف میان بعضی از این گویش ها گاهی تا آنجاست که متکلمان به آن ها گفتار یکدیگر را نمی فهمند و غالبا زبان مشترک فارسی آن نواحی - یعنی تاجیکی - را برای روابط میان خود بکار می برند.
گویش های دیگر ایرانی

29. مونجانی : گویش عده ی معدودی است که در مونجان واقع در سرچشمه رود کوکجه - شمال شرقی افغانستان - سکونت دارند.

30. یغنابی : گویشی است متداول میان ساکنان دره ی یغناب و چند آبادی مجاور آن واقع در جمهوری تاجیکستان - شمال شهر دوشنبه - و این گویش خود به دو شعبه ی شرقی و غربی تقسیم می شود.

31. پراچی : میان نواحی فارسی زبان و پشتو زبان و هندی زبان ، در چند روستا واقع در شمال کابل ، هنوز گروه معدودی به این گویش متکلم هستند ، اما همه ی ایشان زبان فارسی (دری - تاجیکی) را نیز می دانند و برای ارتباط میان خود و اقوام همسایه بکار می برند.

32. ارموی : گویشی است متداول میان قوم کوچکی که در جنوب کابل و نقاطی از پاکستان سکونت دارند و کم کم بعضی به فارسی و بعضی به پشتو متکلم می شوند و گویش خود را ترک و فراموش می کنند.

33. کومزاری : یگانه گویش ایرانی باقی مانده در جنوب خلیج فارس یعنی در شمالی ترین قسمت شبه جزیره ی عمان است. یک قبیله بدوی در این منطقه (کرانه جنوبی تنگه هرمز - روبروی بندرعباس) به این گویش سخن می گویند.

34. زازا : (در نواحی سیورک ، چبخچور ، کر) و گورانی (در کندوله ، پاوه ، اورامان ، تل هدشک) گویش های متعددی که به هم نزدیک هستند و غالب آن ها با گویش های کردی آمیخته اند.

درباره ی رابطه ی گویش های ایرانی امروز با یکدیگر و طبقه بندی آن ها با وجود تحقیقات و مطالعاتی که انجام گرفته است هنوز نظر صریح و قطعی نمی توان داشت. تنها شاید بتوان گفت که بعضی از گویش هایی که جزء گروه مرکزی شمرده می شوند دنباله ی گروهی از گویش های ایرانی میانه هستند که شامل گویش پهلوانیک (پهلوی) نیز بوده است ، اما هیچ یک از گویش های جدید که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته دنباله ی مستقیم پهلوانیک شمرده نمی شود. فارسی نو یا فارسی دری ، که دنباله ی زبان فرهنگی و اداری و بازرگانی دوره ی ساسانیان است و خود حاصل تحول و تکامل یکی از گویش های جنوب غربی است ؛ بر همه ی گویش های محلی غلبه یافته ، هر چند ، چنانکه در تکوین هر زبان ادبی و رسمی طبیعی و جاری است ، کلمات بسیاری را از گویش های شمال غربی و شمال شرقی اخذ و اقتباس کرده است.

/////////////

پامیری، گروهی از گویشهای ایرانی نوشرقی که در فلات پامیر در مسیر درۀ پنج(آب پنج)، به خصوص در ولایت بدخشان کوهستانی در جمهوری تاجیکستان و نیز در استان بدخشان افغانستان رواج دارد. برخی از گویشهای پامیری را در چیترال، گیلگیت، هونزه(پاکستان) و سین‌کیانگ(چین) نیز می‌توان یافت. این گویشها را که شاید بازماندگان گویشهای مختلف سَکایی باشند(میربابایف، 60)، می‌توان به 5 گروه تقسیم کرد که عبارت‌اند:
الف- گروه شُغنی ـ روشانی، با حدود 100هزار گویشور، شامل: 1. شغنی یا شُغنانی در شهر خاروغ و نواحی شُغنان، راشت‌قلعه، بَرواز و روستای بَجو در ناحیۀ روشان(گونۀ بَجوی)، و در طول شاه‌درّه و درۀ غُند(گونت) در تاجیکستان و نیز در ساحل غربی رود پنج در افغانستان؛ 2. روشانی، روشنی یا روشنایی در دو سوی رود پنج در ناحیۀ روشان در مجاورت نواحی شغنی زبان و نیز در درۀ خوف در تاجیکستان(گونۀ خوفی) و نیز در ناحیۀ روشان در بدخشان افغانستان؛ 3. بَرتَنگی در مسیر درۀ بَرتَنگ در ناحیۀ روشان تاجیکستان؛ 4. رُشُروی یا اُرُشُری در مسیر رودهای مُرغاب و گودره در شمال نواحی برتنگی زبان در تاجیکستان؛ 5. سَریکُلی، سَریقُلی یا سَرِقولی در ایالت سین‌کیانگ چین در شرق سلسله جبال سَریگُل با 3 گونۀ تاشقورغانی، وَچینی و برونگسالی.
ب- یَرغُلامی، در جنوب شرقی تاجیکستان در درۀ رود یَزغُلام که از شاخابه‌های سمت راست رود پنج است، با حدود 3 هزار گویشور.
ج- اِشکاشمی ـ زیباکی ـ سَنگلیچی، شامل: 1. اشکاشمی در درۀ اِشکاشم در جنوب تاجیکستان با حدود 200‘1 گویشور، اما بیشتر در افغانستان در ناحیه‌ای که رود پنج به سوی شمال می‌پیچد و نیز در سرچشمه‌های رودوَردوج؛ 2. زیباکی در سرچشمه‌های رود وردوج در افغانستان؛ 3. سنگلیچی در درۀ سنگلیچ در سرچشمه‌های رود وردوج.
د- وَخی یا وَخانی در گذرگاه وَخان در میان پامیر و هندوکش در مسیر شمالی رود پنج در تاجیکستان و افغانستان، نیز در ناحیۀ چیترال در ایالت جامو و کشمیر پاکستان و نیز در ایالت سین کیانگ چین، جمعاً دارای حدود 39هزار گویشور.
ه‌- وَنجی، که اکنون مرده است(پِین، «زبانهای پامیر1»، 417-420؛ فرهنگ...، 1/بیست و چهار ـ بیست و هشت)، اما ساکنان درۀ رود وَنج، مسیر یکی از شاخابه‌های سمت راست رود پنج، تا اوایل سدۀ 20م و پیش از پذیرش زبان تاجیکی بدان تکلم می‌کردند(اُرانسکی، 150؛ پین، همان، 420).
برخی براین باورند که زبانی دیگر از گروه گویشهای پامیری به نام سَرغلامی پیش از این در شرق فیض‌آباد در استان بدخشان افغانستان، رایج بوده است(ارانسکی، همانجا)، اما وجود چنین زبانی مشکوک است(پین، همانجا). گویشهای پامیری را به همراه زبانهای آسی، یَغنابی، مونجی یا مونجانی، یِدغه و پَشتو می‌توان زبانهای ایرانی شمال‌شرقی نامید(ایرانیکا، I/511). برخی به غلط زبانهای اُرموری و پَراچی را نیز جزو گویشهای پامیری به‌شمار آورده‌اند(مثلاً نک‌: پروشانی، 465-466؛ یارشاطر، 33)، در صورتی که این دو از زبانهای ایرانی جنوب‌شرقی هستند(ایرانیکا، I/512). تقسیم‌بندی پین که برآن اساس زبانهای آسی و یغنابی از زبانهای ایرانی شمال‌شرقی و گویشهای پامیری، مونجانی، یدغه و پشتو از زبانهای ایرانی جنوب‌شرقی هستند(«زبانهای ایرانی2»، 514)، دیگر پذیرفتنی نیست. پیش‌تر گریرسن زبانهای شغنی، سریکلی، اشکاشمی ـ زیباکی ـ سنگلیچی، وخی، مونجانی، بدغه و یغنایی را زبانهای غَلچه نامیده بود(ص455).
گویشهای پامیری مشترکاتی دارند که آنها را به یکدیگر پیوند می‌دهد، مانند دگرگونی مصوتها برای نمایاندن تمایزهای صرفی(به خصوص جنس دستوری، زمان فعل، لازم یا متعدی بودن فعل، و گاه شمار اسم)، وجود 3 مادۀ فعلی(مضارع، ماضی و نقلی)، استفاده از شناسه‌های صرف فعل برای نمایاندن شخص و شمار در زمانهایی که از مادۀ مضارع ساخته می‌شوند، اما کاربرد ادوات متحرک برای نمایاندن مطابقت در زمانهایی که از مادۀ ماضی یا مادۀ نقلی ساخته می‌شوند، استفاده از 3 نوع ضمیر اشاره به فاصلۀ نزدیک، متوسط و دور(به استثنای یزغلامی، نک‌: پین، «زبانهای پامیر»، 431) و استفاده از الگوهای مشابه در ترتیب کلمات اصلی(همان، 422).
با وجود این، همۀ گویشهای پامیری را نمی‌توان اعضای یک خانواده به‌شمار آورد. شواهد نشان می‌دهد که زبانهای گروه شغنی ـ روشانی و نیز یزغلامی و ونجی را می‌توان اعضای یک خانواده دانست، اما گروه اشکاشمی ـ زیباکی ـ سنگلیچی، و نیز زبان وخی را باید دو خانوادۀ مستقل به‌شمار آورد(همان، 420؛ قس: میربابایف، 61). گروه نخست را گویشهای پامیری شمالی، و گروههای دوم و سوم را گویشهای پامیری جنوبی نیز نامیده‌اند(فرهنگ، 1/بیست و سه). در این میان وخی ویژگیهای بسیار کهنی را می‌نمایاند که در دو خانوادۀ دیگر دیده نمی‌شود، مانند حفظ برخی از ماده‌های ماضی بی‌قاعدۀ مختوم به *-na (پین، همان، 421؛ دربارۀ ویژگیهای خاص وخی، نیز نک‌: مُرگِنستیرنه، II/436-437). به شمار آوردن گویشهای پامیری به عنوان بازماندگان زبان اوستایی(مثلاً نک‌: بدخشی، 8( پایه و اساس مستحکمی ندارد.
همۀ زبانهای گروه شغنی ـ روشانی، به جز سریکلی، دارای دو جنس مذکر و مؤنث هستند، اما گروههای اشکاشمی ـ زیباکی ـ سنگلیچی و وخی جنس دستوری ندارند(پین، همان، 428-429). از سوی دیگر تمایز حالت در اسامی فقط در سریکلی و وخی دیده‌می‌شود، آن‌هم فقط در نشانه‌های جمع(سریکلی: -xεyl برای حالت فاعلی و –ef برای حالت غیرفاعلی؛ وخی: -iš(t) برای حالت فاعلی و -əv برای حالت غیرفاعلی)(همان، 429). در همۀ گویشهای پامیری صفات در ساختهای اصیل همواره پیش از موصوف خود می‌آیند. از سوی دیگر، در یزغلامی صفت غالباً با پسوند -(y)i همراه است. برای ساخت صفت تفضیلی از پسوند استفاده می‌شود، اما صفت عالی را ساخت نحوی مشخص می‌سازد(همانجا). ضمیر اول شخص مفرد در همۀ گویشهای پامیری دارای دو حالت فاعلی و غیرفاعلی است. ضمیر دوم شخص مفرد نیز در همه، به استثنای شغنی، دو حالت فاعلی و غیرفاعلی دارد. در ضمایر جمع فقط اشکاشمی و وخی تمایز حالت دارند(در وخی بجز ضمیر اول شخص جمع). گویشهای اشکاشمی، وخی و یزغلامی ضمایر ملکی خاص نیز دارند(همان، 431).
در همۀ زمانهای گذشته صرف افعال لازم با افعال متعدی تفاوت دارد(ساخت اِرگَتیو3). در این زمانها فاعل افعال لازم باید در حالت فاعلی (به استثنای چند فعل در گروه شغنی ـ روشانی و یزغلامی) و فاعل افعال متعدی باید در حالت غیرفاعلی باشد(این ویژگی در برتنگی اختیاری است، و نیز در گونۀ شمالی وخی، آن هم فقط در ضمایر اول شخص و دوم شخص)(نک‌: همان، 438-439). در روشانی در جملات ماضی متعدی هم فاعل و هم مفعول باید در حالت غیرفاعلی باشند. در یزغلامی مفعول مستقیم نشانه‌ای خاص دارد؛ بدین ترتیب، در این زبان فاعل افعال لازم، فاعل افعال متعدی و مفعول مستقیم 3 صورت جداگانه دارند(همان، 439).
منشأ بیشتر واژه‌های دخیل در گویشهای پامیری رایج در تاجیکستان فارسی تاجیکی و روسی است. واژه‌های دخیل در گویشهای پامیری رایج در استان بدخشان افغانستان بیشتر منشأ دری و تا اندازه‌ای انگلیسی دارند. زبانهای سریکلی و گونه‌ای از زبان وخی که در استان سی‌کیانگ چین رواج دارد، واژه‌هایی را از اویغوری، و اندکی هم از چینی وام گرفته‌اند. وخی رایج در پاکستان بیشتر تحت تأثیر زبانهای بُروشَسکی و اردو بوده است(میربابایف، 62-66). برخی از گویشهای پامیری، به خصوص وخی، چندین واژۀ بسیار کهن هندواروپایی را که در دیگر زبانهای ایرانی و حتیٰ در زبانهای هندوآریایی یافت نمی‌شود، نگاه داشته‌اند(مرگنستیرنه، مقدمه، II/14).
از آنجا که بیشتر آثار فارسی دری تا پایان سدۀ 4ق/10م در خراسان، ماوراءالنهر و سیستان پدید آمده‌اند، تأثیرهایی از زبانهای ایرانی شرقی و نیز گویشهای پامیری می‌توان در آنها یافت(صفا، 192-193)، برای نمونه مَغزیدن در شعر رودکی به معنای «تأخیر کردن، معطل کردن» هنوز در زبان وخی به صورت mayzblvak رایج است(قاسمی، 42).
مآخذ: اُرانسکی، ی. م.، زبانهای ایرانی، ترجمۀ علی اشرف صادقی، تهران، 1378ش؛ بدخشی، شاه‌عبدالله، «تدوین لغات نواحی پامیر»، آریانا، 1322ش، س1، شم‌ 12؛ پروشانی، ایرج، «پامیر، زبانها و گویشها»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1379ش، ج5؛ صفا، ذبیح‌الله، دورنمایی از فرهنگ ایرانی و اثر جهانی آن، تهران، 1350ش؛ فرهنگ مصادر زبانها و گویشهای ایرانی تاجیکستان، به کوشش مسعود قاسمی و دیگران، دوشنبه، 1376ش؛ قاسمی، مسعود، «شرح برخی از لغات و ابیات رودکی»، نامۀ پژوهشگاه(مجموعه مقالات پژوهشگاه فرهنگ فارسی تاجیکی)، دوشنبه، 1381ش، شم‌2؛ میربابایف، عزیز، «تحول تاریخی زبانهای ایرانی در منطقۀ هندوکش شرقی»، همان؛ یارشاطر، احسان، «زبانها و لهجه‌های ایرانی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، 1336ش، شم‌ 1 و 2؛ نیز:
Grierson, G. A., Linguistic Survey of India: Specimens of Languages of the Eranian Family, Delhi etc., 1968, vol. X; Iranica; Morgenstierne, G., Indo-Iramian Frontier Languages, Oslo etc., 1973; Payne, J. R., »Iranian Languages«, The World’s Major Languages, ed. B. Comrie, London/New Yoek, 1991; id, »Pāmir Languages«, Compendium Lingurum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989.
حسن‌رضا باغ‌بیدی










1. »Pāmir…« 2. »Iranian…« 3. ergative